ژاژ درائیدن ژاژ درائیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن . ژاژ خائیدن . رجوع به ژاژ خائیدن شود : کسی که ژاژ دراید به درگهی (۱) نشودکه چربگویان آنجا شوند کندزبان . (۲) فرخی .چرا گر چون من است او همچو من بر صدر ننشیندوگر نی چون بجوید نان و خیره ژاژ بدراید.ناصرخسرو.