هابیل و چند داستان دیگر
کتاب حاضر مجموعه قصهها و اشعار 'خورخه لوئیس بورخس 'است .برخی عناوین قصهها و اشعار این کتاب عبارتاند از :مردی از گوشه خیابان, پایان دوئل, مرگهای بوئنس آیرس, مواجهه, دشنه, خوان موراینا, یک مرد, مزاحم, برگی به یادبود سرهنگ 'سوآرز', زخم شمشیر, سکه آهنین, تام کاسترو شیاد نامتصور و سوینه فاضله مردی خسته .شایان توجه است که علاوه بر موضوعات یاد شده, مصاحبه '...
'یادداشتهای روز تنهایی 'مجموعه پراکندهای از نوشتهها, خاطرات و مقالات 'گابریل گارسیا مارکز 'است که با 'نامه خداحافظی 'ـ شعر وارهای از مارکز ـ به فارسی ترجمه شده است .مقالات این مجموعه بین سالهای 1990الی 2000میلادی در جراید مختلف انتشار یافته است' .کشتی شکسته در خشکی 'نوشتهای است که در آن سرگذشت کودکی به نام 'الیان 'بازگو میشود .او به خاطر فرار غیر ق...
'نوشتاری که پیش رو دارید سرگذشت خاندان بورجاست به روایت مانوئل مونتالبان نویسنده متوفای اسپانیایی. نام کتاب برگرفته از شعار مشهور چزاره بورجا, شهریار نامدار و مخوف خاندان بورجاست که نیکولو ماکیاولی نوشتار ماندگارش شهریار را در ستایش و با الهام از شخصیت او نوشت. یا قیصر یا هیچ در عین حال شرح گوشهای از تاریخ ایتالیا و اروپاست دریکی از مهمترین و تعیین کنندهتر...
این رمان دومین قسمت از سهگانهی 'ایزابل آلنده' ('اشباح مه'، 'قلمرو اژدهای طلایی' و 'جنگل پیگمهها') است. ماجرای رمان در سرزمین هیمالیا میگذرد در این رمان، 'کیت' با یک هیات اعزامی از نشریهی جغرافیایی بینالمللی و به همراه نوهاش 'الکساندر' به کوهپایههای هیمالیا میروند تا دربارهی اژدهای طلایی گزارشی تهیه کنند. افراد در این سفر پرماجرا فراز و نشیبهای بس...
این داستان سفر پرماجرا در کوههای سر به فلک کشیدهی هیمالیا است و مواجه شدن با انواع خطرات طبیعت وحش، و رخدادهای مختلفی که با حوادث عجیب همراه است.
در این کتاب، گذشتهی رنج آلود پیرمردی روایت میشود که سخت علاقهمند همسرش بوده و اینک به خواندن رمانهای عاشقانه روی میآورد. به رغم چنین گرایشی، او در عمل، فردی جدی و پیگیر است و گاهی نشانههایی از درندهخویی یک جانور وحشی در او دیده میشود و چند نفری را به قتل میرساند. او بیاعتنا به روشهای متعارف شکار حیوانات وحشی، برای نابودی جانوران خانه را ترک میکن...
این اثر، دربردارندهی طرحها و کلام 'ادواردو گالئالو' و دارای مضامین گوناگون و ترکیبی از واقعیات و خاطرات اوست. در قطعهی 'تجلیل از صدای انسانی' میخوانیم: 'سرخپوستان سوآر، ملقب به جنگلی، سر مغلوب را میبرند. آن را میبرند و آن قدر کوچک میکند تا در مشت جا بگیرد، برای آن که مغلوب دوباره زنده نشود. اما تا وقتی دهان مغلوب را نبندند کامل مغلوب نیست. برای همین...