مجموعه داستانها
در این داستان، همه چیز از یک خواب شروع میشود. 'جیسون' پسرک سرخپوستی است که به دنبال کشف نشانههای خوابش راهی جنگل میشود و در نهایت طی حوادثی به مفهوم رویایش پی میبرد و چیزهای مهمی دربارهی قبیلهاش درمییابد.
نویسنده در این داستان، زندگی انسان منزوی و دور از جامعه را به تصویر میکشد. قهرمان داستان شخصی به نام 'پترکین' ـ متخصص زبان و فرهنگ چین ـ است. او تمامی ارزشگذاریهای انسانی و برخوردهای اجتماعیاش با انسانها را بر اساس ارتباط آنها با کتاب میداند. وی علاقهی خاصی به کتابها و کتابخانهی خود دارد. او، کتابها را اعضای ملت حوزهی حکومت خود میداند. او با ای...
شخصیت اصلی داستان 'گره گوار سامسا' شاگرد تاجری است که غالبا مسافرت میکرد. او یک روز صبح از خواب آشفتهای برمیخیزد و میبیند که در رختخواب خود به حشرهی تمام عیار عجیبی تبدیل شده است. او گمان میکند در خواب به سر میبرد، اما با صدای مادر خود که او را صدا میزند، درمییابد که بیدار است و....
رمان حاضر برگرفته از وقایع و رویدادهای نیمهی دوم قرن هجدهم و عصر ناپلئون است. قهرمان اصلی این رمان 'برناردین اوژنی دزیره' است. 'دزیره کلاری' ملقب به 'دزیدریا'، ملکهی سوئد و نروژ دختر آقای 'فرانسیس کلاری' تاجر ابریشم و اهل مارسی است که در هشتم نوامبر سال 1777 میلادی در مارسی فرانسه چشم به جهان گشود. دزیره در سال 1794 با ناپلئون بناپارت نامزد شد، اما دو سال...
در این کتاب ضمن اشاره به وضعیت زمان و مکان بالندگی 'فرانتس کافکا' زندگینامه و حالات و خصوصیات او از نظر وی و دیگران، همراه با آثار اندیشههای وی بررسی شده است. در پایان اظهار نظر او نسبت به متفکران و نویسندگان ایرانی و به عکس، اظهار نظر متفکران و نویسندگان نسبت به کافکا، آورده شده است.
این داستان از مجموعهی 'رمانترهای برتر جهان برای نوجوانان' دربارهی پکا پسر بچهای فنلاندی است که هنگام تولد نقصهایی در بدنش دارد. از همین رو او را چند بار جراحی میکنند. پکا پسر عجیبی است که نه فقط ظاهر بلکه خصوصیات روحی او نیز با دیگران فرق دارد او فقط عاشق خانوادهاش نیست؛ او همه چیز و همه کس را دوست دارد: صندلیاش را، تخت خوابش را، جنگل را، بوی مادرش ر...
مجموعهی حاضر، دربرگیرندهی 3 داستان کوتاه. با این عناوین است: 'پلاکارد'، 'حمایت از هیچ' و 'مستاجر جدید'. 'پلاکارد'، داستان مدیر آلمانی یک بانک است. او هم چنان که در پارکی در وین قدم میزند، نامش را به فهرست گم شدهها اضافه میکند، و بدین ترتیب، خروج خودش را از زندگی ملالت بارش رقم میزند و هنگامی که سوار قطاری به مقصد ونیز میشود، با بیگانهای با شولا و سری...
این داستان، روایت بخشی دیگر از زندگی 'هایدی' است که از کوهستان نزد خانوادهای ثروتمند آمد، تا همبازی دختر فلج خانواده ـ کلارا ـ شود. هایدی پس از مدتها به علت دوری از خانواده دچار بیماری میشود و پزشک معالج به او میگوید که برای بهبود باید نزد خانوادهی خود بازگردد.