مخاطب ساختن، مواجه شدن(با)، نزدیك شدن(بههر منظوری)،مشتری جلب كردن(زنان بدكاردر خیابان)، نزدیك كشیدن، در امتداد چیزی حركت كردن(مثل كشتی). Accost
(.vi &.vt): شمردن، حساب كردن، محاسبه نمودن، (حق) حساب پس دادن، ذكر علت كردن، دلیل موجه اقامه كردن(با for)، تخمین زدن، دانستن، نقل كردن(.n) حساب، صورت حساب، گزارش، بیان علت، سبب. Account
اعتبارنامه دادن، استوارنامه دادن(به)، معتبر ساختن،اختیار دادن، اطمینان كردن(به)، مورد اطمینان بودن یا شدن، به رسمیت شناختن(مؤسسات فرهنگی)، معتبر شناختن Accredit
با هم یكی شدن، توأماً رشد كردن، فراهم كردن، فراهم شدن، متحد كردن، بههم افزودن یا چسبانیدن، (مج) مصنوعی، بههم پیوسته(گ.ش.) دوقلو، یكپارچه. Accrete
افزایش، رشد پیوسته، بههم پیوستگی، اتحاد، یكپارچگی، (حق.) افزایش بهای اموال، افزایش میزان ارث. Accretion