کتاب در چهار بخش سامان یافته است .در بخش اول, مولف طی مباحثی نشان میدهد, سطح فرهنگ بر محتوای فرهنگ (مجموعه آیینها, آداب و رسوم, وابستگیها و همبستگیها, عادات و عقاید) اثر میگذارد و آن را تحتالشعاع قرا میدهد .مطالب بخش دوم, ملهم از این انگاره است که سیاست, همچون فرهنگ, پدیدهای است که در دوران صباوت عقل بشر تحقق یافته و به همین دلیل سیاست نیز مانند فرهنگ اصالتا بومی, وحشی و جدال آفرین است, اما به موازات رشد آموزشی تحت هدایت عقل قرار میگیرد .در فصل سوم, مولف اذعان میدارد :((دین همانند فرهنگ و سیاست از حیث ظهور طبیعی متعلق به دوران دیرینه است و نوعی گرایش فطری است اما در نهایت پدیدهای است محصول عقل و محکوم حکم آن)) .در آخرین بخش کتاب با عنوان ((عقل و ایدئولوژی)), مولف این نکته را بیان میکند که ایمان و آرمان جای خالی عقل را پر نمیکند, بلکه میدان یافتن این دو در غیاب عقلانیت سرعت در سراشیب است .