در این داستان مصور و رنگی که در قالب شعر تدوین شده, گروه آتشنشانی خرسها با این تصور که خانه خرگوش خانم دچار آتشسوری شده, با عجله خود را به محل میرسانند, در حالی که دود مربوط به کیکی است که خرگوش خانوم پخته و در واقع هیچ حریقی صورت نگرفته است .داستان چنین آغاز میشود :یه روز تو آتشنشونی/ که اوضاع بود خیلی آروم/ دود سیاه دیده میشد/ از خونه خرگوش خانوم/ یکدفعه آژیر زده شد/ قهوهای گفت :آماده باش/ همه پریدن تو ماشین/ هر کسی رفت زود سر جاش/ .'...