نویسنده, این رمان را براساس خاطرات خود از دوران جنگ آلمان و فرانسه به رشته تحریر درآورده است .خانم((مارگریت دوراس)) در این رمان با انتخاب نامهای مختلف برای خود, شخصیتهای داستانش را خلق کرده است .در پارهای از داستان او زنی است شکنجهگر به نام((ترز)) و در جایی دیگر از عشقی دیوانهوار به دخترک رها شده یهودی سخن میگوید .او در هنگام جنگ با نام خانم((ل)) و با عنوان خبرنگار نشریه((آزادگان)) اطلاعاتی درباره اسیران جنگی کسب میکند . ((ل)) در انتظار بازگشت یکی از نزدیکانش به نام((روبر.ل)) به سر میبرد .یک روز((ل)) طی یک تماس تلفنی از آزادی عدهای اسیر جنگی و بازگشت آنها به فرانسه باخبر میشود .او برای کسب خبر به حوزه((ارسهی)) میرود و در آن جا با خانواده اسرا مصاحبه میکند .((ل)) مشتاقانه در انتظار است تا از((روبر)) اطلاعی به دست آورد .سرانجام قطار حامل اسیران از آلمان وارد خاک فرانسه میشود و خانم ((ل)) درمییابد ....