در این داستان ماجرای زندگی مردی در قالب افسانه و واقعیت بازگو میشود .((پیتر اشل میل)) به منزل دوستش((توماس جان)) میرود .او در آن جا با مردی عجیب برخورد میکند که قادر است از کیسه جادویی که دارد اشیای نفیسی از جمله طلا, فرش و انواع جواهرات بیرون بیاورد .مرد عجیب به((پیتر)) میگوید اگر سایهاش را به او بدهد در عوض, او نیز کیسه جادویی را به او خواهد بخشید .((پیتر)) با خوشحالی پیشنهاد مرد را میپذیرد و سایهاش را به او واگذار میکند .در حالی که ....