کتاب که در قالب شش فصل فراهم آمده, پژوهشی است درباره 'غایت انگاری' و یا جست و جوی 'معنا در هستی .'نویسنده در فصل اول, مقوله خدای اساطیر و سیر تحول آن تا عصر جدید را مطرح میکند .وی در فصل دوم مفهوم خدا و غایت را در کتب مقدس پی میگیرد ;سپس در فصل سوم دیدگاه اقبال لاهوری را نسبت به زمان خطی و دایرهای طرح میکند .فصل چهارم مربوط به ضرورت نیایش و مناسک دینی است .نگارنده در فصل پنجم امر مطلق و نمادسازی هگلی و در فصل پایانی سوره حمد را تفسیر میکند .نویسنده با این که مدام به 'ارسطو', 'هایدگر', 'کانت', 'هگل', 'نیچه', 'کییر که گارد', 'سارتر 'و 'راسل 'استناد میکند, شدیدا متاثر از اقبال لاهوری است .دو فصل اول کتاب حاوی مقدماتی است برای اثبات آرای اقبال لاهوری درباره 'معنای هستی', 'ارتباط با خداوند 'و نفی زمان خطی و دایرهای .نویسنده معتقد است که آرای اقبال متاثر از و متشابه به آرای 'هانری برگسن 'است ;همچنین بهزعم وی رد پای 'تحول خلاق ' را در 'احیای فکر دینی در اسلام 'کاملا میتوان مشاهده کرد .