رمان 'پیرمردی که داستانهای عاشقانه میخواند', نوشتهی 'لوئیس سپولودا', نویسندهی اهل شیلی است. این رمان شرح زندگی و ماجراهای پیرمردی به نام 'آنتونیو' است که در جنگلهای آمازون در روستایی دور افتاده زندگی میکند. نامهرسان و دندانپزشک, که با آنتونیو دوستی و صمیمیت دارند هر یک سالی دوبار به این روستا میآیند. پیرمرد پس از فوت همسرش, تصمیم میگیرد با سواد شود؛ از این رو از دکتر میخواهد تا برایش کتابهایی بیاورد که بخواند. دندانپزشک برای او رمانهای عشقی میآورد. در این میان, سکوت و آرامش زندگی روستا را حملهی پلنگی به یکی دو خارجی سفید پوست برهم میریزد. شهردار برای یافتن پلنگ, گروه جست و جو تشکیل میدهد و ازآنتونیو میخواهد که به این گروه بپیوندد. این رمان شرح تعقیب پلنگ و در هم آمیختن خاطرات گذشتهی آنتونیو به شیوهی ملموس 'رئالیسم جادویی' است. با توجه به این که نویسنده کتاب, خود در جنگلهای آمازون برای یونسکو کار کرده است, این رمان نوشتهای است در ستایش هماهنگی با طبیعت و زندگی در کنار طبیعت نه علیه طبیعت. رمانی است در ستایش عشق میان انسانها و دیگر ساکنان زمین؛ درختان و حیوانات که به اندازهی انسان حق زیستن بر این کره خاکی دارند.