در این کتاب, بخشی از کودکی پر رنج پسری به نام 'دیوید' بازگو شده است. او ابتدا خانوادهای خوب و مهربان دارد؛ اما به تدریج مادرش به مشروبات الکلی روی میآورد و از میان پسرانش دیوید را برای شکنجه و آزار دادن انتخاب میکند. دیوید کوچک چند سال بار این رنج هولناک را بر دوش میکشد و تا مدتی از حمایتهای پنهانی و آشکار پدرش برخوردار میشود تا این که پدر نیز به مشروبات الکلی پناه میبرد و دیوید را رها کرده, خانه را ترک میکند. سرانجام با همه تلاش دیوید برای مخفی نگه داشتن آزار و اذیتهای مادرش, رازش در مدرسه بر ملا میشود و مسئولان مدرسه با کمک پلیس او را از جهنمی که مادرش برایش درست کرده بود, نجات میدهند.