در این کتاب((ریچارد سنت)) تلاش کرده طی شش فصل با مطالعه پدیده اقتدار در حوزههای مختلف روان شناسی, جامعه شناسی, علوم سیاسی و دست آخر مردم شناسی, زوایای مختلف آن را بیان دارد .وی در این کتاب اذعان میدارد :افراد برای خروج از انزوای خویش, خواسته یا ناخواسته به شیوههای گوناگونی از اقتدار تن میدهند .مولف پس از بررسی برخی از مهمترین نوشتههایی که در آن مباحثی در باب اقتدار مطرح شده, با ذکر مثالهای متعدد, کارکرد این پدیده را بر یک فرد, در درون یک خانواده, در میان کارمندان یک موسسه, در جمع یک گروه صنفی و دست آخر در چارچوبی ملی شرح میدهد .((ریچارد سنت)) بر این باور است که ((اقتدار جزئ لاینفک روابط انسانی است)) و در ادامه به این نتیجه میرسد که ((در خود فرو رفتن یا داد از کهتر و مهتر ستاندن, نه میتواند تمامی رنجهایی را که جامعه مسبب آنهاست از بین ببرد و نه نیاز ما را به دیگران)) .عناوین برخی مباحث کتاب بدین قرار است :((ترس از اقتدار)), ((پدرسالاری, اقتداری با نوازشهای دروغین)), ((خود فرمانی, اقتداری بدون محبت)), ((آگاهی معذب)), ((مشروعیت و ترس از اقتدار)) و ((اقتدار و توهم)) .