راوی داستان 'سوزی' دختر چهارده سالهای است که به قتل رسیده و در بهشت زندگی میکند. او در آن جا در هفتههای بعد از مرگش زندگیای را که بدون او جریان دارد نظاره میکند. دوستان هم مدرسهاش شایعاتی درباره ناپدید شدن او میگویند. خانوادهاش امیدوارند که او پیدا شود و قاتلش سعی میکند ردش را محو کند. وقتی ماهها سپری میشود, سوزی میبیند که زندگی پدر و مادرش صدمه دیده و متزلزل میشود, خواهرش تلاش میکند که مقاوم شود و قویتر بماند و برادر کوچکش سعی میکند مفهوم کلمه 'از دست رفته' را درک کند. سوزی مکانی را که بهشت نامیده میشود, کند و کاو میکند. آن جا خیلی شبیه حیاط مدرسهاش است و مشاورانی هستند که به تازه واردان کمک میکنند تا با محیط وفق یابند و با دوستان هم خانه شوند. هر آن چه را که آرزویش را داشت, به محض آن که به آن فکر میکند, ظاهر میشود. جز یک چیز که بیش از همه میخواهد و آن بازگشت به نزد افرادی است که روی زمین دوستشان دارد و....