در این نمایشنامه کمدی، 'رمولوس' ـ پادشاه عمیقا عدلپرور ـ به قصد پایان دادن به ظلم و قصاص ظالمان گذشته، تعمدا به بیلیاقتی تظاهر میکند، لباس دیوانگان و دلقکان بر تن میکند، تا بتواند با ذهنیتی آگاه و بشردوستانه، برکنندهی ظلم و متولی عدل در جهان باشد، اما غافل از این که فرشتهی عدلی که یک عمر در پی یافتن او بود، در پایان به شیطان میرسد.