کتاب حاضر فصل پنجم و ششم از کتاب 'تاریخ دیپلماسی پنهانی سدهی هجدهم' است به بررسی ریشههای استبداد آسیایی روسیه، اختصاص یافته است. بر این اساس، نگارنده، مشخصهی استبداد آسیایی را از سویی در خودکامگی مطلق سیاسی و سرسپردگی کل جمعیت از دیگر سو دانست که از نظر اقتصادی با بردگی دولتی و بیگاری یا اشکال دیگر استثمار دولتی از آنان همراه بود. به تصریح مترجم: 'مارکس در تحلیل خود به خدایگان سالاری نیمه آسیایی یا آسیایی روسیه و سیاست مغولی حاکم بر آن دقت ویژهای میکند و بر آمدن تزارهای مسکو را حاصل یک مبارزهی آزادیبخش ملی نمیداند بلکه با طرح تداوم نهادهای جامعه کهن و شیوهی کارکردی روسی در زمان خود، سیاست تزاری را دقیقا همان سیاست مغولی با تمامی شیوههای ارعاب و استثمارش میداند؛ و با وجود تبلیغات بعدی که تمام هم خود را به کار گرفتند تا نادرستی اخذ نظام خراجستانی مستبدانهی تاتارها را از سوی حکومت مسکو به اثبات رساند، وی اصولا هیچ رسالتی برای روسیهی تزاری پس از حکومت تاتارها و عصر خود قائل نیست. زیرا 'مارکس' پیشرفت چنان جامعهای را به علت واپسماندگی شرایط تولید، اوضاع اجتماعی طبقات و به ویژه پراکندگی اهالی در اجتماعات دهقانی زیر سلطهی حکومت، تنها با کسب دستاوردهای فنی غرب ـ اروپا ممکن میداند و پایهی اقتدار روسیه را در اروپا نه در وجود وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پیشرفته بلکه بر عکس در سیاست توسعه طلبانهی روسیه مشاهده میکند. چرا که هرگونه رشد و بالندگی قدرت و ثروت در چنان نظامی تنها با توسعهطلبی، امکانپذیر بود'.