این رمان روایتگر سرگذشت دختری است که برای کشف علت مرگ مادرش ماجراهایی را پشت سر میگذارد .((آماندا آستین)) قهرمان اصلی داستان است .او در((سانتافی)) متولد شده, پس از مرگ مادر به همراه پدرش((ویلیام)) راهی شرق میشود .((آماندا)) به این ترتیب دوره کودکی را در خانه((عمه بئاتریس)) سپری میسازد .او بارها از چگونگی مرگ و زندگی مادرش از پدر سوال میکند ولی اغلب با خشم او مواجه میشود . ((ویلیام)) همیشه از همسرش با عنوان((شرور)) یاد میکرد و همین سبب گردید تا دخترک نسبت به مرگ مادرش مشکوک شود .((آماندا)) دریافته بود که در مرگ مادرش حقیقتی تلخ و ترسناک وجود دارد که پدرش مایل نیست در این باره چیزی به او بگوید, اما با مرگ((ویلیام)), ((آماندا)) نامهای از پدربزرگش((خوان کوردوا)) دریافت میکند ....