نویسنده برای طرح مباحث مارکسیسم و نقد ادبی, چهار مقوله را بررسی میکند: 1 ـ ادبیات و تاریخ, 2 ـ شکل و محتوا, 3 ـ نویسنده و تعهد, 4 ـ پدید آورنده همچون تولید کننده. وی یاد آور میشود: 'نقد مارکسیستی ادبیات را بر پایه شرایط تاریخی پدید آورنده آن تحلیل میکند؛ و به همین سان برای شناخت این نقد آگاهی از شرایط تاریخی آن ضرورت دارد.... پس, ارزشمندترین روش برای پرداختن به نقد مارکسیستی وارسی آن از مارکس و انگلس تاکنون است... مارکسیسم نظریهای علمی درباره جامعههای انسانی و نظریهای در باب عمل تغییر این جامعههاست و غرض از این سخن به طور مشخصتر این است که روایتی که مارکسیسم به دست میدهد داستان پیکارهای زنان و مردان برای رهانیدن خود از شکلهای معینی از استثمار و ستم است.... نقد مارکسیستی جزئی از بدنه بزرگتر تحلیل نظری است که هدف آن شناخت ایدئولوژیها است: یعنی اندیشهها, ارزشها و احساسهایی که انسانها به مدد آن جوامع خود را در زمانهای مختلف تجربه میکنند. و برخی از این اندیشهها, ارزشها و احساسها فقط در ادبیات دسترس ماست. درک ایدئولوژیها به معنای درک عمیقتر گذشته و اکنون است؛ و چنین درکی به رهایی ما یاری میرساند....'.