در این رمان, لیدی ال امروز, بانوی اشرافی پیر و مشهوری که مورد احترام جامعه اشرافی انگلیس است, در کاخی بزرگ هنگام برگزاری جشن هشتادمین سال تولد, در احاطه خیل نوادگان نشسته است و به گذشتهها میاندیشد و خاطراتش را برای 'سر پرسی پیر 'حکایت میکند .او که دختری از طبقات فرودست و نامش 'آنت ' بود, بر اثر ناملایمات زندگی زمانی تن به فحشا داد و سپس عاشق جوانی به نام 'آرمان دی 'شد که از جوانان پر شور اواخر قرن نوزده بوده از فعالان جنبش آنارشیستی و در صدد نابودی دنیای قدیم و بنا گذاشتن دنیای نو بود .آرمان دی میخواست از او وسیلهای بسازد و در محافل اشرافی نفوذ کند تا بتواند منابع مالی مبارزه با اشراف و بورژوازی را فراهم آورد .با این همه, مبارزه بین عشق و آرمان نیز شروع میشود و 'آنت 'که دلدار را به تمامی برای خود میخواست تاب نمیآورد که سرسپرده آرمان باشد و زندگی خود و او را فدای آن کند .پس درصدد چاره بر میآید و ...