رمان((گرترود))(Gertrud), در حقیقت تصویری است از زندگی((هرمان هسه)) که نویسنده آن را براساس اعترافات یک موسیقیدان به رشته تحریر درآورده است . ((هسه)) در فصل نخست کتاب, اذعان میکند :((به نظر من بین تمامی شادیهای ناب و بیغل و غشی که مردم و شاعران همیشه آرزو داشتند و میاندیشیدهاند, شادی حاصل از گوش دادن به آهنگهای گوشنواز دنیا بهتر و نیرومندتر است .و بهترین, عزیزترین و درخشانترین رویاها یا آرزوهایم در اینجا نهفته شده است, یعنی شنیدن صدای جهان هستی و کلیت زندگی در هارمونی اسرارآمیز و فطری جزئ عزیزترین و درخشانترین رویاها یا آرزوهایم بوده است .افسوس !چرا زندگی تا این حد آشفته و ناکوک و خارج و دروغین میشود, و وقتی که کوتاهترین آهنگ و سادهترین قطعه موسیقی به ما موعظه میکند که با توسل به پاکی و تهذیب میتوانیم به ملکوت برسیم و به هماهنگی و نوازندگی آهنگهای شیرین و دلنواز دست بیابیم, چرا این همه دروغ, پلیدی, حسد, نفرت و کینهتوزی بین مردم رواج یافته است)) . بدین ترتیب, این رمان, بحران روحی((هسه)) را نشان میدهد و در اصل, فلسفه عمیق او را عرضه میکند ;یعنی مقوله((تنهایی)) را .