'نویسنده در این اثر نشان میدهد که فلاسفه غرب از جان لاک تا هگل چگونه فرض خود را بر ابدی بودن و تغییر ناپذیری نظام سرمایه گذاشته بودهاند . او تمام مجیز گوییهای ملتمسانه مداحان نظام را از مالتوس تا فن هایک با تبحر و ژرفای کم نظیری افشا میکند .مزوارش [نویسنده کتاب] پیآمدهای ویرانگر نظام جهانی سرمایه را از بیکاری گسترده, مزمن و علاج ناپذیر تا وامهای کمرشکن کشورهای 'جهان سوم', از نابودی و تخریب تدریجی و بی وقفه محیط زیست تا نابودی میلیونی انسانها بر اثر گرسنگی و بیماریهای قابل پیشگیری, از سموم فرهنگی تا ادامه تولید دیوانهوار سلاحهای هستهای, میکروبی و شیمیایی مورد بررسی دقیق و عالمانه قرار میدهد .'وی خاطر نشان میکند ...' :اگر پروژه اصلی و اولیه سوسیالیستی با تغییرات کنونی در شرایط تاریخی منطبق شود, اعتبار خود را نه تنها برای امروز که برای آینده نیز حفظ خواهد کرد .با این همه, به دلیل تجربه شخصی و تاریخی دلسرد کننده گذشته, میبایست این مسئله را میپذیرفتم که تنها با وجود تجربه شوروی و نه به دلیل آن, میتوان یک سوسیالیست باقی ماند و این برداشت مخالف روش بسیاری از افراد در غرب بود که کوشش کردند اعتقاد چپی خود را با مجزا کردن شرایط شوروی از اوضاع کشور خود و در همان حال افسانه سازی از الگوی مورد نظرشان حفظ کنند .'در کتاب این مباحث بررسی و تبیین شده است : 'تولید ثروت و غنای تولید', 'کاهش میزان بهرهبرداری از کار در نظام سرمایهداری', 'کاهش میزان بهرهبرداری از کالا و دولت سرمایهداری :مهار بحران و باز تولید سرمایه به شکل ویرانگر آن', 'اشکال متغیر حاکمیت سرمایه', 'واقعیت تاریخی تهاجم سوسیالیستی', 'نظام اشتراکی و قانون ارزش 'و 'خط مشی کمترین مقاومت و بدیل سوسیالیستی .'