ماجرای داستان از آن جا آغاز میشود که 'جولیو بروجینی 'ـ مردی جاافتاده و مشاور حقوقی ـ با دختر جوان کم سن و سالی آشنا میگردد .آنچه بعدها رابطه این دو را قوام میبخشد, ظاهرا سادگی و صداقت 'ایوانا 'در عشق است ;حال آن که جولیو به قصد ارضای هوس اظهار عشق و علاقه میکند . او مدام در پی یافتن راهی است که اگر با دختر ازدواج کرد بتواند او را طلاق بدهد .مدتی سپری میشود .سرانجام در آستانه ازدواج, جولیو در کمال تعجب درمییابد که آشنایی و اظهار عشق 'ایوانا 'به او صرفا مصلحتی بوده زیرا میخواسته از او مبالغی پول و دارایی کسب کند .