در این کتاب, دو داستان 'گل سرخ زاهد 'و 'ببر آبی 'همراه با تصاویری مرتبط با داستانها به چاپ رسیده است' .گل سرخ زاهد', حکایت زاهدی است که شخصی آلوده گناه به دیدار او آمده, در انتظار مشاهده معجزهای از زاهد است .او از زاهد میخواهد تا خاکستر گل سرخ را به گل تبدیل نماید .اما زاهد از انجام این کار سرباز میزند و مرد که میپندارد زاهد میان تهی است, معبد را ترک میگوید . این در حالی است که پس از رفتن مرد, زاهد خاکستر را در کف دستانش به گل سرخ تبدیل میکند .