هر شبکه حمل و نقل از آرايش مکانى خاصى با عنوان الگوى فضائى و يا ساختار فصائى برخوردار است. اين ساختار توسط پارامترهاى تعداد چرخه (G) گره‌هاى ارتباطى (V) و خطوط رابط ميان آنها (E) ارزيابى مى‌شود(1).


1 . P.Hagget and R.J.Chorley Network analysis Geography London. 1969


کن‌اسکاى (Kansky) از واژهٔ سازهٔ ميسر (Route Factor) که معرف مجموع انحرافات منفى و مثبت از وضعيت بهينه وکتورها است. جهت ارزيابى شبکهٔ حمل و نقل و کارکرد آن استفاده کرده است:


S  =    n
[ ∑
    n=1
(O-E)2 ]  / V


در اين فرمول V، E، O، S به ترتيب معرف سازهٔ مسير، مسافت مشاهده شده ميان دو گروه ارتباطي، طول خط مستقيم ميان دو نقطه و تعداد گره‌هاى موجود در شبکه هستند. چنانچه ملاحظه مى‌شود با افزايش تفاوت ميان دو کميت مشاهده شده و مورد انتظار، سازه مسير افزايش يافته، از کارکرد بهينهٔ شبکه کاسته مى‌شود. به همين ترتيب، تعدد بيرويهٔ گره‌هاى ارتباطى نيز در کاهش کارکرد شبکه مؤثر است.


موقعيت نسبى مکان‌ها و به تبع آن کاهش هزينه‌هاى حمل و نقل مى‌تواند مکان‌گزينى فعاليت‌هاى اقتصادى را تحت‌تأثير قرار دهد.


کارکرد شبکه و تأثير آن در مکان گزينى فعاليت‌هاى اقتصادى با سه شاخص دسترسي، پيوستگى و ارتباط و تعداد چرخه امکان‌پذير است.