دامپرورى

ويژگى‌هاى دام‌هاى بچاقچى

دام‌ها در نقاط مختلف کشور به‌علت متنوع بودن آب و هوا و هم‌چنين با توجه به روش‌هاى سنتى دامدارى رايج در بين عشاير داراى ويژگى‌هاى گوناگون هستند.

نشانه‌گذارى دام‌ها (دروش d'rus، داغ رنگ)

عشاير بلورد براى متمايز کردن دام‌هاى خود، نشانه‌هائى روى حيوانات مى‌گذارند. اين نشانه‌ها براى همه دامداران ايلات و آبادى‌ها و روستاهاى هم‌مرتع و همسايه در سردسير و گرمسير و نيز در مسير کوچ شناخته شده است. دروش و داغ دوگونه عمده نشانه‌گذارى در ميان عشاير اين منطقه مى‌باشد.


دروش، بريدن قسمتى از گوش حيوان را مى‌گويند. اين نشانه را معمولاً روى گوسفندان و بزها مى‌گذارند. بنابر عرف و معمول محل، هريک از دامداران عمده براى دام‌هاى خود دروش مشخصى دارند. دروش‌هاى هر ايل و طايفه و روستا را ايلات و طايفه‌ها و روستاهاى دور و بَر که مرتع مشترک دارند مى‌شناسند. دروش‌ها برحسب محل و شکل بريدن گوش حيوان را از هم تميز داده مى‌شوند و نام‌هاى مختلف مى‌گيرند. مثل کاردبُر، اگر کنار گوش را ببرند؛ برگه‌گوش، اگر قسمتى از بالاى گوش را ببرند؛ چارگوش، اگر گوش را از وسط چاک دهند، و مانند اينها.


نوع ديگر نشانه‌گذارى روى حيوانات داغ است. داغ نيز بسته به علامتى که براى آن تعيين شده است و جائى از بدن حيوان که داغ زده مى‌شود، معرف دام‌هاى متعلق به اشخاص مختلف مى‌باشد و مانند دروش، در محدوده و حد و مرزى که دام‌ها براى چرا برده مى‌شوند، داغ‌هاى مربوط به هر گله شناخته شده است. داغ علاوه بر گوسفند و بز در مورد گاو، شتر و حيوانات ديگر نيز معمول است. وسيله داغ کردن حيوان که همان داغ ناميده مى‌شود قطعه فلزى است که به شکل نشانه معين مربوط به يک دامدار درست مى‌شود و ممکن است به‌صورت يک حرف الفبائى باشد. اين نشانه را که در انتهاء يک ميله فلزى قرار داده شده است، در آتش حرارت مى‌دهند تا داغ شود و آن‌وقت بر روى پوست حيوان مى‌گذارند و جاى آن روى پوست باقى مى‌ماند. نام داغ نيز به جهت شيوه عمل آن بر اين نشانه‌گذارى و ابزار آن نهاده شده است.


داغ و دروش در واقع بنا بر عرف محل، سند مالکيت دام است. و نشانه‌گذارى معتبرى است که همه عشاير و دامداران آن را به رسميت مى‌شناسند. حيوانات را معمولاً سه چهار هفته بعد از تولد، و وقتى‌که بدن آنها توانائى تحمل زخم و قابليت التيام آن را داشته باشد، نشانه‌گذارى مى‌کنند.


نوع ديگر نشانه‌گذارى رنگ کردن پوست حيوان است که در ميان برخى از گله‌داران منطقه معمول است. در اول سال دامدارى که برابر با اول تابستان مى‌باشد، وقتى گله تحويل چوپان داده مى‌شود، عده‌اي، بزها و گوسفندان خود را به‌رنگ معينى رنگ مى‌زنند تا قابل تشخيص باشد. اما رنگ اعتبار دروش و داغ را ندارد و در حد آن براى همه عشاير و گله‌داران منطقه شناخته شده نيست. حسين شريفى سرآسيابى مجله رشد چغرافيا نَقل، با اندک تصرف و حذف.


ايل بقاقچى از ايلات معروف کرمان است که در کوهستان چارگنبد و دهات بلورد و کهن شهر واقع در بين سيرجان و کرمان سکونت دارند. احتمال دارد که وجه تسميهٔ اين ايل از کلمهٔ ”بوچاق“ ترکى به‌معنى شمشير يا چاقو و ”چي“ پسوند اتّصاف باشد به‌معنى نيزه‌گذار و دشنه‌دار و امثال آن و شايد هم از قوچاق (ترکى به‌معنى عسل) گرفته شده باشد، از اينکه در کوهستان‌هاى آن حدود زنبورعسل فراوان است و احتمال دارد اينان در اين فن يعنى تربيت زنبورعسل مهارتى داشته‌اند، ولى وجه تسميهٔ قبلي، از نظر روحيهٔ افراد ايل مناسبت‌تر مى‌نمايد. اصل اين ايل ترک است و افراد آن به لهجهٔ ترکى نيز صحبت مى‌کنند و ظاهراً ممکن است از آذربايجان به اين نواحى کوچانده شده باشند (شايد در ايّام صفويه) در سفرنامهٔ ابن بطوطه ذکرى از طايفه‌اى به اين نام در حدود آذربايجان مى‌رود که در ترجمهٔ آن مى‌گويد: در سيواس، کسان احمد بچقچى به استقبال ما آمدند.

وضع چوپان

در اين زمينه سؤالاتى که از چوپان گله در مورد زايش به‌عمل آمد اينگونه جواب داد: در فصل بارورى که آغاز تابستان مى‌باشد قوچ‌ها را از گله جدا مى‌کنند و لازم به توضيح است که سن زايش براى ميش از دوسالگى به بالا است و در موقع آبستنى هر چهار ميش به يک قوچ احتياج دارد. و قوچ‌هاى جداشده از گله را در پايان تيرماه به گله وارد مى‌کنند. در نتيجه زايش دام‌ها با توجه به شرايط اقليمى و شيوهٔ دامپرورى با يکديگر هماهنگ مى‌شود. يعنى دام‌ها در موقعى از سال مى‌زايند که سرماى هوا شکسته و رو به گرمى مى‌رود و از اين نظر به‌موقع به دنيا آورده، کمتر در معرض خطر قرار مى‌گيرند. هم‌چنين همهٔ دام‌ها در فاصلهٔ زمانى کوتاهى در حدود بهمن‌ماه تا ۱۵ اسفندماه مى‌زايند. در نتيجه مراقبت‌هائى که براى نوزادان لازم است يکجا و براى همهٔ آنها انجام مى‌گيرد. هماهنگ بودن زمان زايش به‌خصوص از نظر تنظيم و يکنواخت کردن زمان ماست‌بندى براى توليد يکجاى کره و روغن و نيز تنظيم برنامهٔ کوچ دام‌ها اهميت بسيارى دارد. جدا کردن قوچ‌ها از گله در فاصلهٔ ۹۰ تا ۱۲۰ روز که زمان توليد پنير است اين خاصيّت را هم دارد که از آبستن شدن گوسفندان در اين فاصله زمانى و در نتيجه از قطع شدن شير آنها جلوگيرى مى‌کند. در غير اين‌صورت ميزان توليد پنير که يکى از محصولات عمدهٔ دامى در اين منطقه است پائين مى‌آيد.