نوروز، خجسته آئين باستانى ايرانيان، پيشينه‌اى بس کهن دارد و بى‌گزافه مى‌توان ادعا کرد که نه فقط از همهٔ جشن‌هاى سال نو در ميان ملت‌هاى گوناگون جهان، داراى قدمت بيشتر است، بلکه شايد يگانه عيدى باشد که آئين‌ها و مراسم آن دوران طولانى عمرش تقريباً زوال ناپذير و دست‌ نخورده مانده است.


”هرودت“ مورخ نامى جهان باستان از آئين پرشکوه نوروز در شوش و تخت جمشيد سخن گفته است که نشان مى‌دهد در دوران هخامنشى اين عيد بزرگ را برگزار مى‌کرده‌اند. به‌علاوه نمودارى از آئين نوروزى بر ديوار دو پلکان شرقى و شمالى تالار آپادانا در تخت جمشيد که داريوش اول در آن نمايندگان ملل تابعه را به‌حضور مى‌پذيرفته است نمايانده شده است. در سنگ نگاره‌هاى اين ديوارها که از شاهکارهاى حجارى عصر هخامنشى است، نمايندگان استان‌ها و کشورهاى تابعه هر کدام در جامهٔ ملى ويژهٔ خود، در حالى‌که هدايائى شامل فرآورده‌ها و ساخه‌هاى سرزمين آنها به همراه دارند، ديده مى‌شوند. اين حجارى‌ها عبارت از ۲۳ دستهٔ ديگر جدا مى‌سازد و سرپرست هر دسته که قاعدتاً مى‌بايست از برجستگان آن قوم باشد، پيشاپيش نمايندگان قرار دارد و توسط يک راهنما يا مهمان‌دار که پارسى است، به تالار پذيرائى راهنمائى مى‌شود.


۲۳ مجلس است در سه رديف که نمايندگان هر استانى را درخت سروى از دسته ديگر جدا مى‌سازد و سرپرست هر دسته که قاعدتاً مى‌بايست از برجستگان آن قوم باشد، پيشاپيش نمايندگان قرار دارد و توسط يک راهنما با مهماندار که پارسى است، به تالار پذيرائى راهنمائى مى‌شود.


”کزنفون“ مورخ يونانى هم‌عصر اردشير دوم هخامنشى اشاره مى‌کنند که ديد و بازديد نوروزى و مبادلهٔ هدايا از زمان کوروش بزرگ مرسوم شده است و کوچک‌ترها به ديدار بزرگ‌ترها مى‌روند و براى آنها پيش‌کشى مى‌برند و از آنها هديه مى‌گيرند. بدين‌گونه اين مراسم که اکنون هم وجود دارد نشان مى‌دهد که قدمت نوروز و آئين‌هاى آن به پيش از دو هزار و پانصد سال پيش مى‌رسد.


اما بنابر منابع تاريخى ديگر آئين نوروزى از اين هم کهنسال‌تر است و ريشه‌هاى آن‌را بايد در اساطير و دوران پيش از تاريخ جستجو کرد. ابوريحان بيرونى در کتاب ”التفهيم“ مى‌نويسد: نوروز نخستين روز است از فروردين‌ماه و از اين جهت روز‌‌نو نام کردند زيرا که پيشانى سال نو است. نوروز را به جمشيد نسبت مى‌دهند که در چنين روزى او بفرمود تا جشن گرفتند و شادى کردند و رخت نو پوشيدند و تا به امروز به نام نوروز جمشيدى مانده است.


فردوسى نيز بنيان‌گذارى نوروز را به جمشيد نسبت مى‌دهد و ابياتى در اين زمينه دارد. هم‌چنين ابن بلخى در فارس نامه که تأليف آن‌را به حدود سال ۵۰۰ هجرى دانسته‌اند مى‌نويسد: جمشيد بفرمود تا جمله ملوک و اصحاب و اطراف مردم جهان به استخر حاضر شوند، چه جمشيد در سراى نو بر تخت خواهد نشستن و جشن ساختن. پس همگان بر اين ميعاد در آنجا حاضر شدند و طالع نگهداشت و آن ساعت که خورشيد به درجهٔ اعتدال ربيعى رسيد، وقت گردش سال، در آن سراى به تخت نشست و گفت بر سبيل خطبه که ايزد تعالى ارج و بهاءِ ما تمام گردانيد و تائيد ارزانى داشت و در مقابل اين نعمت‌ها بر خويشتن واجب گردانيديم که در خدمت به خلق کوشا باشيم و عدل و داد و نيکوئى در پهنهٔ زمين بگسترانيم. چون اين سخنان گفت، همگان او را دعاى خير گفتند و شادى‌ها کردند و آن روز جشن ساخت و نوروز نام نهاد و از آن سال نوروز آئين شد و آن روز هرمزد از ماه فروردين بود، اولين روز اين ماه که اولين ماه سال است.


دربارهٔ نسبت دادن نوروز به جمشيد ابهاماتى و ترديدهائى وجود دارد، زيرا جمشيد يا جم‌ يک شخصيت اساطيرى است. در اوستا نام جم به‌صورت ”ييم“ آمده و هندوان باستان هم خدائى به همين نام دارند و اين تقارن نشان مى‌دهد که دوران جم يا ”ييم“ را در زمانى که هنوز آريائى‌ها به دو شاخهٔ هندى و ايرانى بخش نشده بودند بايد قرار داد و در آن زمان آريائى‌ها هنوز به سرزمين هند و فلات ايران مهاجرت نکرده بودند. بنابراين چنانچه جم در آن زمان مى‌زيست، هرگز پاى او به فارس و شهرى به نام استخر نرسيده بود و به‌علاوه چنين شهرى در آن زمان هنوز احداث نشده بود، زيرا جائى که بعدها نام استخر گرفت همان تخت جمشيد است که داريوش بزرگ آن‌را احداث کرد و نام اوليه‌اش ”پارس شهر“ بود که يونانى شدهٔ آن ”پرسپوليس“ شهرت بيشتر دارد.


به‌نظر مى‌رسد که در مورد احداث تخت جمشيد و به تخت نشستن جمشيد در آن در نوروز، با کارهاى داريوش بزرگ و شاهان ديگر هخامنشى اختلاطى به‌وجود آمده و حوادث تاريخى جنبهٔ اساطيرى پيدا کرده است، زيرا علاوه بر اينکه جمشيد سازندهٔ تخت تجمشيد نيست و نمى‌تواند باشد، در اوستا که قديمى‌ترين سند مکتوب است، اشاره‌اى به بنيانگذارى نوروز توسط او نشده است. هم‌چنين در وداها، کتاب کهن دينى هندوان، اگرچه ”ييم“ يا جم حضور آشکار دارد، اما از کارهائى که بعدها مورخان ايرانى در دورهٔ ساسانى و بعد ـ به او نسبت داده‌اند خبرى نيست. بدين‌گونه اگر هم واقعاً جمشيدى وجود داشته و نوروز را بنيان نهاده، دلايل قانع کننده‌اى براى اثبات يا رد آن در دست نيست. با اين‌حال از اين بحث نمى‌توان براى رد قدمت نوروز نتيجه‌گيرى کرد و به احتمال قوى اين جشنى است که قوم ايرانى حتى پيش از به قدرت رسيدن هخامنشيان برگزار مى‌کرده‌اند و مى‌توان پيشينه‌ٔ آن‌را تا هزارهٔ دوم پيش از ميلاد و حتى جلوتر بالا برد، زيرا نوروز و فروردين ريشه در معتقدات کهن دينى آريائى دارد که حتى از زمان پيدايش زرتشت درمى‌گذرد.


اصولاً واژهٔ جشن که در اوستا به‌صورت ـ YASNA و در سانسکريت به‌صورت يجنا ـ X YAJNA آمده، به معناى پرستش و ستايش است و آئين نوروز در آغاز به‌صورت مراسم مذهبى بوده است. ايرانيان باستان عقيده داشتند که روان مردگان در پنج روزهٔ بعد از پايان اسفندماه براى ديدار خانمان و بازماندگان خود از آسمان به زمين مى‌آيند و از اين‌رو بايد خانه را پاکيزه و آراسته ساخت، مستمندان را يارى داد، ناراحتى‌ها و مشکلات را به فراموشى سپرد و شاد و شيرين کام بود تا روان‌هاى مردگان در اين ديدار کوتاه از بازماندگان، شاد و راضى به منزلگاه ابدى خود بازگردند. روان‌هاى مردگان ”فره‌وشي“ يا ”فرود“ ناميده مى‌شدند که واژهٔ فروردين از آن مشتق است.


از آئين‌‌هاى ديرپاى نوروز که هنوز هم کم و بيش برگزار مى‌شود، علاوه بر ديد و بازديد و مبادلهٔ عيدى و هدايا که قبلاً به آنها اشاره شد، يکى هم سبزه سبز کردن است که بر اساس نوشتهٔ مورخانى چون ابوريحان، ابن‌بلخى جاحظ بصرى و ديگران، در دورهٔ ساسانى هم معمول بوده است، منتهيٰ هفت نوع سبزه سبز مى‌کردند شامل گندم، جو، باقلا، برنج، ارزن، ذرت، لوبيا و نخود و هرکدام از آنها که بهتر مى‌روئيد به‌نظر آنها نشانهٔ اين بود که در سال پيش رو آن محصول بيشتر برداشت خواهد شد.


جاحظ بصرى ـ قرن سوم هجرى در کتاب ”المحاسن و الاضداد“ مى‌نويسد: ”در بامداد نوروز، وقتى که اخترشناسان ساعت تحويل سال را استخراج و اعلام مى‌کنند، پيک نوروزي، سوار بر اسب يا خر در کوچه‌ها و خيابان‌ها مى‌گردد و فرا رسيدن نوروز را بشارت مى‌دهد و مردم از خانه بيرون مى‌آيند و به‌هم آب مى‌پاشند و شيرينى و شکر تعارف مى‌کنند.


به‌طورى که ملاحظه مى‌شود سنت سبزه سبز کردن و شيرينى خوردن که اکنون هم از آئين‌هاى نوروزى است سابقهٔ صدها ساله دارد. اکثر مراسم نوروزى به‌همين ترتيب از روزگار بسيار کهن به يادگار مانده است که در ميان اعياد ملل ديگر کمتر به چشم مى‌خورد.


يکى از علل پايائى آئين‌هاى نوروزى را در زمان مناسب برگزارى آن بايد دانست. نوروز هنگامى جشن گرفته مى‌شود که با آغاز بهار، طول مدت شب و روز يکسان مى‌گردد و طبيعت پس از چند ماه سرما از خواب زمستانى بيدار شده و تجديد حيات درختان و گل‌ها و شکوفه‌ها جلوهٔ تازه‌اى به آن مى‌بخشد. از اين نظر، نوروز در واقع جشن طبيعت است و اين همگامى و هم‌نوائى با طبيعت، زيبائى و اصالت و شکوهمندى نوروز کهن و در عين حال هميشه شاداب و جوان را افزون مى‌سازد.