همانگونه که چندین سال پیش فردی مثل کوبریک، برای هالیوود یک غنیمت بود. آثار نولان همگی سبک خاص او را دارند و توانسته اند هم مخاطب عام را راضی كنند و هم منتقدین را به تحسین وا دارند. عده كمی از منتقدین که با نولان و آثار وی مشکل داشتند، بعد از دیدن دانکریک به احتمال زیاد حرف خود را پس میگیرند. نولان در این فیلم با سینما دست و پنجه نرم میکند و علاقه وافرش را به سینما به عنوان یک فن، نه یک هنر به ما نشان میدهد.
نولان با سینما درگیر است و از آن بهصورت خلاقانه هنر در میآورد. با آن بازی كرده و سینما را وادار به زیبا شدن در برابر چشم تماشاگر میکند. تصویر را میشناسد و از همه مهمتر می داند چگونه روایت را به تصویر بکشد. در مصاحبه های بعد از اکران، نولان اظهار داشته که علاقه ای به نوشتن فیلمنامه نداشته و نگاشتن آن را به زور غرولند های همسرش شروع کرده است. شاید بعد از دیدن فیلم حق را به کارگردان نابغه اش بدهید. فیلم دانکریک نه فیلم دیالوگ است نه فیلم بازیگران و نه حتی فیلم داستانی. دانریک فیلم در آوردن درست صحنه هاست.
واقعه دانکریک، خود در تاریخ بهشکل معمایی تاریخی جنگی همیشه باقی مانده است. ۴۰۰ هزار سرباز بریتانیایی در یک ساحل محاصره نازی ها هستند. دورتا دور آنان را دشمن گرفته و هیچ راه فراری جز کانالی که در دریای روبهروی شان است ندارند. عمق کوتاه آب ساحل باعث شده کشتی های نیروی دریایی و عظیم نتوانند برای کمک به آنان کاری کنند. در نتیجه مردم شهرهای اطراف، با قایق های تفریحی شان به سمت این سربازان میروند.
عجیب ترین نکته این واقعه دستور هیتلر برای توقف و نکشتن این سربازان است. تا به امروز نيز بهطور دقيق مشخص نشده که چرا هیتلر دستور قتل عام این همه سرباز بریتانیایی را نداد زمانی که به راحتی میتوانست با این کار بریتانیا را به زانو در بیاورد. البته فیلم اصلا وارد این زاویه، معما و بحث های سیاسی آن نمیشود. دانکریک ساده تر از این هاست.
داستان فیلم در حقیقت روایت سه زاویه از این واقعه است. یکی از دید خشکی و ساحل و یکی از زاویه خلبانان و هواپیماهای جنگی و دیگری از زاویه دریا و یک قایق تفریحی که به سمت دانکریک در حال پیشتازی است.این روایت های چندگانه از یک روز جنگی، گیمرها را یاد بازی جنگی بسیار موفق « بتلفیلد ۱» میاندازد. یک بازی کامپیوتری بسیار پرفروش که از قضا جنگ را از زوایای گوناگون روایت میکرد و این نوآوری اش باعث تحسین همگان شده بود. البته ساخت دانکریک، پیش از عرضه بازی شروع شده بود و معلوم است هیچ کدام از این دو اثر هنری از یکدیگر الهام نگرفته اند اما خلاقیت در هر دوی آنها در صنعت مخصوص به خودشان موج میزند.
هر سه روایت داستانی مجزا داشته که ربط چنداني به هم ندارند و مساله جنگ آنها را به یکدیگر متصل کرده است. فضای فیلم جدید نولان کاملا خشن و جنگی و مردانه است به طوری که نه بازیگر زنی در فیلم وجود دارد و نه حتی صدای نازک یک زن در آن شنیده میشود. سرباز باقی مانده در بین ۴۰۰ هزار سرباز گیج ، مبهوت و نا امید که «تامی» نام دارد توسط نابازیگری مشهور نقش آفرینی میشود. فردی به نام «هری استایلز» که پیش از این فیلم، با گروه موسیقی وان دایرکشن شناخته میشد. او و دیگر نابازیگران فیلم به درستی کار خود را انجام دادند. آن ها در سیاهی فیلم میدرخشند و بازی یکدست و خوبی از خود به اجرا میگذارند.
برگ برنده بازی ها «تام هاردی» است. بازیگری که باز هم مثل اثر قبلی نولان، یعنی بتمن قیام میکند در 95 درصد صحنه های فیلم پشت یک نقاب قرار گرفته و خلبانی میکند؛ دیالوگ خاصی نيز به زبان نمیآورد. تمام بازیگری تام هاردی در چشم هایش خلاصه شده که به سبب همان فیلم سوم بتمن، در این کار مهارت پیدا کرده است. بازیگر و یاور همیشگی نولان «سیلین مورفی» نيز در سکانس های قایق تفریحی حضور دارد که مانند دیگر لحظات روایت فیلم داستانی تراژدی را در آخر رقم میزند. البته نوع تراژدی در فیلم نولان مثل دیگر فیلم های جنگی نیست.
در اینجا خبری از صحنه هایی که اشک مخاطب را در بیاورد یا او را به زور مسائل خانوادگی و رفاقتی بین سربازان منقلب کند نیست؛ بلکه تماشاگر مثل تمامی سربازان داخل فیلم، از این جنگ و اتفاقات پیرامون آن میترسد. موسیقی پس زمینه فیلم که در تمام مدت زمان ۱۰۶ دقیقهای آن جاری است این استرس و وحشت را به تدریج در خون تماشاگر میجوشاند. موسیقی که با گامی یک ضرب و ریز ساخته شده و در تمام سکانس ها با گلوله ها و صدای فریاد و امواج آب یکی میشود. موسیقی مثل آثار جان ویلیامز، در فیلم های«اسپیلبرگ» حماسی نیست بلکه مثل ماهیت جنگ و گلوله های آن زیر پوستی نفوذ میکند.
صحنه های فیلم بسیار زیبا هستند. دیدن این فیلم بر روی پرده سینما به شدت توصیه می شود ولی حیف که بستری درست برای دیدن آن در کشورمان محیا نیست. با این وجود در هر ابعادی که دانکریک را ببینید متوجه عظمت صحنه های آن می شوید. عظمتی که مثل فیلم هایی همچون تروا یا ارباب حلقه ها به صورت دیجیتالی پدید نیامده است و بسان روال کارهای نولان همگی به صورت طبیعی و واقعی طراحی و ساخته شده است. این شکوه و عظمت صحنه پردازی فیلم با تکنیک فیلمبرداری آیمکس نیز ترکیب شده که منجر به خلق شگفت انگیز ترین صحنه های یک فیلم جنگی تاکنون شده است.
گرچه در صحنه های جنگی فیلم خبر آنچنانی از ماهیت اکشن و ژانر اکشن و قهرمان بازی فیلم های این چنینی نیست. در همین صحنه های عظیم حتی تلخی و نا امیدی و از همه مهم تر ترس موج می زند. فیلمبردای تک تک سکانسهای دانکریک برای خود یک واحد سینمایی کامل از مبحث فیلمبرداری هستند. به ویژه صحنه های فیلمبرداری هواپیماهای جنگی که مشقت و سختی جنگ با این هواپیماها را به خوبی نشان تماشاگر میدهد. زاویه دید دوربین برای نشان دادن عظمت صحنه های گرفته شده و دکور فیلم در بهترین جا قرار دارد و عوض شدن پی در پی آن نه تنها سرگیجه آور نیست بلکه کاملا مخاطب را در صحنه غرق میکند.
فیلم نولان راجع به بقاست. بقای تعداد زیادی سرباز که از نجات وامانده و در تکاپو و امید آمدن ناجی زنده مانده اند. ناجیان دریایی و هوایی آنها نيز در راه هستند. ولی هر کدام مشکلات خود را دارند. تدوین و کات خوردن بین صحنههای فیلم در اواسط آن سبک و سیاق نولان را به خود میگیرد. به گونه ای که فلش بک هایی در فیلم خورده میشود که سکانسها را دوباره ولی از زاویه دیگری به تماشاگر نشان میدهد. این عوض شدن خط زمانی و خط روایی، آن هم در یک فیلم کاملا جنگی تنها از پس استادی مثل نولان بر می آید.
با رسیدن به دقایق پایانی فیلم هیجان آن نیز افزایش مییابد و داستان رنگ و بوی اکشن تری به خود میگیرد. دیالوگی در آخر فیلم پس از نجات عده کثیری از این سربازها وجود دارد که شاید تمام داستان این بقای سربازان را در مدت زمان فیلم به چالش میکشد. جایی که مردی به آن ها میگویند درود بر شما و او میگوید تنها کاری که ما کردیم زنده ماندن بود!
سیاهی جنگ در این فیلم با همین چند خط دیالوگی که دارد (که شاید فراتر از 100 تا 150 جمله نشود) به خوبی از زبان کاراکترها ادا میشود. خلبان، آخر فیلم که مجبور به فرود در میان سربازان دشمن میشود (جالب اینجاست که در هیچ جایی از فیلم از ماهیت دشمن ها اسمی برده نمیشود. یعنی نولان اصلا آنها را به عنوان نازی معرفی نمیکند. گويا میخواهد به تماشاگر تلنگر بزند که این جنگ است و اینها دشمن. همین و بس! به روایت سربازان قصه من گوش کنید!) هواپیمایش را میسوزاند و تسلیم میشود. شکستی در برابر ایستادگی که در این سکانس به عنوان صحنه پایانی نشان داده میشود نیز حسن ختامی در برابر رسالت فیلم درباره موضوع سیاه و تلخ جنگ است.
14 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
15 مهر 1403
15 مهر 1403
15 مهر 1403
16 مهر 1403
04 مهر 1403
05 مهر 1403
05 مهر 1403
16 مهر 1403
16 مهر 1403
17 مهر 1403
17 مهر 1403
18 مهر 1403
03 مهر 1403
04 مهر 1403
04 مهر 1403
مشاهده بیشتر
12 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
28 تیر 1403
28 مرداد 1403
08 خرداد 1403
21 مهر 1403
08 مرداد 1403
08 مرداد 1403
27 مرداد 1403
14 تیر 1403
16 مهر 1403
02 تیر 1403
09 خرداد 1403
16 مهر 1403
31 خرداد 1403
24 شهریور 1403
09 مهر 1403
16 مهر 1403
29 شهریور 1403
09 مهر 1403