امروز دوشنبه 23 مهر 1403

Monday 14 October 2024

از کجا آمده‌ ام آمدنم بهر چه بود...


1401/07/27
کد خبر : 23504
دسته بندی : غزل
تعداد بازدید : 247 نفر

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده‌ ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می‌ روم آخر ننمایی وطنم
مانده‌ ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده‌ است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می‌ گویم
رخت خود باز بر آنم که همان‌ جا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته‌ اند از بدنم
کیست آن گوش که او می‌ شنود آوازم
یا کدام است سخن می‌ کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می‌ نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می‌ گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

مولانا

برچسب ها :
# مولوی

لینک کوتاه :
https://www.aftabir.com/article/show/23504
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید