چند قدم به خانهٔ داماد مانده همه از اتومبيل پياده مىشوند قبل از ورود به خانهٔ داماد گوسفندى در جلو پاى عروس و داماد قربانى مىکنند. عروس از روى جسد حيوان رد مىشود و قدم به درون خانه مىگذارد. قبل از ورود عروس، اقوام و خانوادهٔ داماد يک کاسه آب توى دربندخانه ـ مقصود آستانهٔ در خانه است مىگذارند وقتى عروس از روى چارچوب در حياط رد شد و خواست قدم اول را درون خانه بگذارد بايد با نوک پا کاسهٔ آب را واژگون کند و ثابت کند که در قدم اول روشنى و صفا به خانه آورده است (ريختن آب علامت روشنى و صفا است). از قدم دوم به بعد هفت مُجْمِعَهْ (mocmea) يعنى هفت سينى مسى گرد بزرگ وارونه روى زمين زير پاى او قرار مىدهند و در وسط هر مجمعه يک گردو يا يک بادام مىگذارند. عروس بعد از ريختن آب بايد هفت قدم روى سينىها راه برود و در هر قدم يک گردو يا يک بادام زير پاى خود بشکند.
چنانکه قبلاً ذکر شد در روستاها داماد و همراهان او سوار بر اسب مىشوند و با ساز و دهل پس عروس مىروند، در مراجعت پسر بچهاى پشت ترک عروس سوار مىکنند تا اولين فرزند عروس پسر باشد در طى تمام راه نغمهها و آهنگهاى محلى مىنوازند. در دهات اطراف نيشابور وقتى عروس نزديک خانهٔ داماد رسيد صداى ساز و آواز و دهل را بيشتر مىکنند و اين شعر را مىخوانند:
آى بوى فِلّه٭ مىآيَه٭ | عروس با کِلّه٭ مىآيَه | |
آى بوى رِشته مىآيَه | عروس با عشوه مىآيَه | |
آى بوى پياز مىآيَه | عروس با ناز مىآيَه |
٭ فلّه (fella)= فله، آغوز.
٭ مىآيه (mi ـ aya) = مىآيد.
٭ کلّه (kella) = کله، سر.
ولى اگر راه نزديک باشد داماد در خانه مىماند دائى يا عمو يا يکى از محارم نزديک و جاافتادهٔ عروس دست او را مىگيرد و بهطرف خانهٔ داماد مىبرد. همينکه عروس به نزديکى خانهٔ داماد رسيد داماد از خانه بهدر مىآيد و به استقبال وى مىشتابد. وقتى به چند قدمى او رسيد سه انار پىدرپى به طرف عروس پرتاب مىکند (گاهى بهجاى انار، سيب يا نارنج پرتاب مىکند). اطرافيان عروس انار اول را مىگيرند. زنى از زبان عروس به داماد مىگويد: پااندازى عروس را بده؟ داماد مثلاً جواب مىدهد: يک درخت جوز (جوز ـ covz = گردو) پااندازى دادم. داماد انار دوم را مىزند، مجدداً همان زن از طرف عروس به پدر داماد که در جزء جمع است مىگويد: پااندازى عروس را بده! پدر داماد قبول مىکند و مثلاً مىگويد: دو تا بخته (بخته baxta = گوسفند نر سهساله) پااندازى دادم. داماد انار سوم را مىاندازد و بىدرنگ به طرف عروس مىدود يک دستمال ابريشمى از جيب بيرون مىآورد، يک سر دستمال را به دست عروس مىدهد و سر ديگر آنرا خود مىگيرد و عروس را کشان کشان به طرف خانهٔ خود مىبرد، اما همينکه به چند قدمى خانه رسيد سر دستمال را رها مىکند و با عجله خود را به درون خانه مىاندازد و بر بام صعود مىکند و بالاى در خانه لب بام مىايستد و دو پا را از هم باز مىگذارد تا عروس از زير پاى او رد شود و به اين طريق همهٔ عمر بر عروس مسلط باشد.
دهاتيان عموماً عقيده دارند که عروس اگر در موقع رفتن به خانهٔ داماد ايشتو (iŝtov= شتاب) داشته باشد يعنى تند راه برود عمر او کوتاه خواهد شد و از شوهر او زودتر خواهد مرد. بالعکس اگر با تأنى و آهسته حرکت کند هم عمر طولانى خواهد يافت و هم نزد شوهر او عزيز خواهد شد.
وقتى عروس وارد خانهٔ شوهر شد در نخستين قدم سعى مىکند که پاى روى پاى داماد بگذارد و بهاصطلاح پاى او را لگد کند تا در زندگى هميشه بر شوهر خود مسلط و زبان او بر سر او دراز باشد. پس از آنکه عروس و داماد وارد خانه شدند و عروس هفت قدم روى هفت سينى مسى راه رفت با هلهله و شادى هر دو را به طرف حجله هدايت مىکنند. عدهاى از زنان و مردان که با خانوادهٔ عروس و داماد خويشاوندى و قرابت دارند با آنها وارد حجله مىشوند. مادر عروس چند آيتالکرسى و چند قلهوالله مىخواند و به سر و روى عروس فوت مىکند تا عروس دل و جرأت پيدا کند و خود را نبازد. در اين موقع پسربچهٔ کوچک ملوس و زيبائى مىآورند بغل عروس مىدهند تا اولاد اول او مثل همان بچه پسرى زيبا و ملوس بشود. آنوقت داماد در ميان هلهله و فريادهاى شادىبخش حاضرين و نغمههاى موسيقى عروس را در آغوش مىگيرد سه دور، دور حجله مىچرخاند و بعد مىبرد روى رختخواب مىگذارد. مرد ديگرى از محارم عروس که در اتاق حاضر است پيش مىآيد و داماد را در بغل مىگيرد و او را سه دور، دور حجله مىچرخاند و بعد مىبرد در کنار عروس روى رختخواب (يا تختخواب) مىنشاند. در اين موقع پدر داماد وارد حجله مىشود، تور صورت عروس را برمىدارد و دست دختر را بهدست پسر او مىدهد، بعد يک اشرفى يا پنج مناتى طلا يا يک تکه جواهر بهعنوان رونمائي يا پااندازى به عروس هديه مىکند. آنوقت قرآنى بهدست راست و آينهاى بهدست چپ مىگيرد و قرآن و آينه را بهصورت نزديک مىکند. عروس قرآن را مىبوسد و نظر در آينه مىاندازد و صلوات مىفرستد. پدر داماد آنها را به خدا مىسپارد و از حجله خارج مىشود. مردهاى ديگر هم از پى او حجله را ترک مىکنند. آنگاه زنى آفتابه لگن مىآورد و شست پاى عروس و داماد را در لگن مىشويد. عروس و داماد هر يک، يک اشرفى يا يک سکهٔ طلاى کوچک در لگن مىاندازند بعد وضو مىگيرند و دو رکعت نماز مىخوانند. نماز آنها که تمام شد همه از حجله خارج مىشوند و عروس و داماد به رختخواب مىروند اما قبل از رفتن به رختخواب مبلغى پول زير تشک مىگذارند تا فردا وقتى مشاطه يا خدمتکار پير خانه براى جمع کردن رختخواب به حجله بيايد آن پول را براى خودش بردارد.
چند تن از زنان پشت در حجله مىمانند و حرکات و سکنات عروس و داماد از پشت در نظاره مىکنند. عروس قبل از ورود به حجله از مادر يا خاله يا عمهٔ خود تعليمات لازم را فرا گرفته است دستمال سفيدى بهسر انگشت خود مىپيچد و سعى مىکند که بهمحض انجام عمل، داماد را با لگد پس بزند و با مهارت چند گل خون بگيرد. وقتى کار تمام شد داماد از حجله بيرون مىآيد. اقوام و کسان وى بهسوى او دويده با شتاب مىپرسند: شيرى يا روباه؟ اگر جواب داد شيرم همه شادى مىکنند و هولولو، شولولو مىگويند. (در بعضى از دهات رسم است که وقتى داماد عروس را تعريف کرد، مردى بالاى بام مىرود و چند تير شليک مىکند). چند تن از زنان جاافتاده وارد حجله مىشوند دستمال زفاف را برمىدارند و با شادى و شعف فراوان آنرا به همه نشان مىدهند. سپس اندکى گُلگاوزبان دم کرده با چند زردهٔ تخممرغ به عروس خانم مىدهند بخورد دل او قوت بگيرد.
اگر در شب زفاف داماد نتواند عروس را تصرف کند خانوادهٔ وى به انواع طرق در صدد معالجهٔ او برمىآيند. اين معالجات بسيار متنوع و جالب و شنيدنى است از آن جمله مىتوان معالجات زير را نام برد:
۱. دعاى مخصوصى بر کاغذ مىنويسند داماد را به حمام مىبرند و پس از غسل آن دعا را به بازوى او مىبندند.
۲. داماد را مىبرند سرتون حمام، آهنى را در آتش تون سرخ مىکنند و به داماد مىگويند بر آن بول کن.
۳. به نيت گشوده شدن کمر داماد آش ابودردا مىپزند و بين قفرا تقسيم مىکنند.
۴. لباس مادر عروس را به تن عروس مىکنند و لباس پدر داماد را به تن داماد.
۵. از هفت چشمه آب برمىدارند و بر سر عروس و داماد مىريزند.
۶. تخم مرغ سياهي را مىپزند و زير پاى داماد له مىکنند بعد پوست آن را جدا کرده سفيدهٔ تخممرغ را به داماد و زردهٔ آنرا به عروس مىدهند.
۷. داماد را به بيابان مىبرند صداى روباه يا شغال را بشنود و به خانه برگردد و از نوبه حجله برود.
۸. اگر هيچيک از طرق فوق مؤثر نشد داماد را وادار مىکنند زن او را طلاق بگويد و از نو عقد کند و عقيده دارند که اين طريقه بىشک مؤثر خواهد بود.