نوروز يکى از بزرگ‌ترين و قديمى‌ترين اعياد ملى ما ايرانيان است. از آنجا که اين عيد بزرگ مصادف با بيدارى و تجديد حيات طبيعت است و هنگامى آغاز مى‌شود که سردى و نکبت زمستان پايان پذيرفته و در دشت و دمن همه‌جا لاله و ريحان روئيده است با نشاط و سرور بيشترى برگزار مى‌شود.


اين عيد قرن‌ها قبل از زردشت وجود داشته و پس از گذشت چند هزار سال هنوز هم عظمت و جلال خود را حفظ کرده است. عده‌اى از بزرگان من‌جمله فردوسى (۳۲۹ ـ ۴۱۵ هـ.ق) و ابوريحان بيرونى (۳۶۲ ـ ۴۴۰ هـ.ق.) پيدايش نوروز را به جمشيد پادشاه پيشدادى نسبت مى‌دهند. فردوسى مى‌گويد: جمشيد پس از آنکه دست بدان را از بد کوتاه کرد و آئين زندگى را به مردم آموخت و جهان را آباد کرد تختى گوهرنشان ساخت که مى‌توانست بر آن بنشيند و به کمک ديوان ”از هامون به گردون“ پرواز کند مردم اين روز که پر از جلال و شکوه بود جشن گرفتند و نوروز خواندند.(شاهنامهٔ فردوسي، چاپ بروخيم، تهران، ج ۱، ص ۲۵ و ۲۶.)


ابوريحان بيرونى نيز پيدايش نوروز را به جمشيد نسبت مى‌دهد و داستانى هم در اين باب از قول حشويه (دسته‌اى از علما که در امور و قضايا به‌ دلايل ظاهرى متوسل مى‌شدند و به براهين عقلى و منطقى توجه و اعتنا نمى‌کردند) نقل مى‌کند که قهرمان آن به‌جاى جمشيد، سليمان بن داود است.


رک: آثارالباقيه ابوريحان بيروني، ترجمهٔ اکبر داناسرشت، تهران، ۱۳۲۱، ص. ۲۴ و ۲۴۱، علت آنکه در اين داستان به‌جاى جمشيد نام سليمان بن داود آمده است آن است که ايرانيان پس از قبول اسلام سعى کردند که آداب و سنن ملى و باستانى خود را حفظ کنند و خصوصاً در نگاهدارى آئين نوروز بسيار کوشيدند. براى اين منظور تا حدود امکان به افسانه‌ها و آئين کهن ملى و باستانى خود رنگ مذهبى دادند از آن جمله گفتند روزى که کشتى نوح از طوفان بلا جست، و بر کوه طور نشست مصادف با نوروز بود و اين عقيده هنوز هم در بين مردم خراسان شايع است و شايد اکثر مردم ايران نيز به آن معتقد باشند ديگر آنکه آنچه افسانه و داستان مربوط به جمشيد بود به سلميان بن داود نسبت دادند. عده‌اى نيز گفتند که روز خلافت حضرت على بن ابيطالب مصادف با نوروز بوده است و اين مطلب در سطور بعد اين مبحث به تفصيل خواهد آمد؟


عظمت نوروز و به‌پا داشتن جشن باشکوه آن در قرون اوليهٔ پيدايش اسلام وقتى بيشتر شد که عده‌اى از دانشمندان و فضلاى ايرانى به کتب اخبار و احاديث استناد جسته، گفتند روزى که حضرت على بن ابى‌طالب (ع) به جانشينى پيغمبر (ص) برگزيده شد و بر مسند خلافت نشست مصادف با نوروز بوده است.٭ به‌دنبال اين عقيده عده‌اى از ايرانيان که فقط به اصول دين اسلام علاقه‌مند و از آداب و سنن ملى و باستانى خود دور شده بودند به نوروز و آئين پرشکوه و زيباى آن از نو توجه نمودند و در برگزارى اين جشن بزرگ و زنده نگه‌داشتن رسوم و آئين کوشيدند. شعرا در فضيلت نوروز و تصادف اين عيد بزرگ ملى با روز جلوس حضرت على (ع) اشعار نغزى سرودند که از آن جمله اين شعر را مى‌توان نقل کرد:


نوروز از آن شد پرشعف، هم صاحب عز و شرف کان‌روز سالار نجف، آمد به تخت سروري


٭ مصادف بودن نوروز با روز خلافت حضرت على (ع) به‌کلى بى‌اساس هم نيست زيرا که روز غدير خم که در سنهٔ ۱۰ هجرى وقوع يافت مطاب با ۲۹ حوت و روز چهارم از خمسه مسترقه يعنى دو روز به عيد نوروز مانده بوده است... و در حقيقت اولين روز خلافت را مى‌توان از همان روز شمرد و روز جلوس (آن حضرت) مطابق روز اول فروردين ماه متعارفى مى‌افتد (کاوه، سال اول، شمارهٔ ۵ ـ ۶، صفحهٔ ۳).


در خراسان همه از بزرگ و کوچک و فقير و غنى به آداب و رسوم نوروز پاى‌بند و علاقه‌مند هستند و در اجراء سنن باستانى اين عيد ملى سخت مى‌کوشند، چند روز متوالى دست از کار مى‌کشند و ايام و ساعات خود را صرف عيش و نوش و سور و سرور و خوردن اطعمهٔ لذيذ و شيرينى و تنقلات و تفريح و خنده مى‌کنند. گندم و عدس سبز مى‌کنند، لباس نو مى‌پوشند، مى‌رفصند، بازى مى‌کنند، آب به يکديگر مى‌پاشند، اسفند مى‌سوزانند، تخم‌مرغ رنگ کرده درست مى‌کنند، دکاکين را با پارچه‌هاى رنگارنگ و فرش‌هاى خوش‌نقش و زيبا مى‌آرايند، پوست پلنگ و کشکول و تبرزين به در و ديوار مى‌آويزند، به ديدن يکديگر مى‌روند، روى يکديگر را مى‌بوسند، سال نو را به خويشان و دوستان خود تبريک مى‌گويند، براى آنها پيروزبختى و شادکامى آرزو مى‌کنند، به يکديگر هديه مى‌دهند و خلاصه در انجام مراسم نوروزى و برپا داشتن آداب و رسوم کهن باستانى ”سنگ تمام مى‌گذارند“.


از چند هفته به نوروز مانده جنبشى خاص در مردم پديد مى‌آيد، همه در فکر تهيهٔ لباس نو به اين سوى و آن‌سوى مى‌روند٭، همه خانه تکانى مى‌کنند، ظروف مسين را به روى‌گر مى‌دهند سفيد کند، جامه‌ها را مى‌شويند، فرش‌ها را مى‌تکانند، در و پنجره و پله و دستگيره‌ها را تميز مى‌کنند و از تمام اثاث خانه گرد مى‌‌زدايند تا در شب عيد و موقع تحويل همهٔ اطاق‌ها و زواياى خانه پاک و پاکيزه باشد، گندم يا عدس در ديس و ”دوري“ خيس مى‌کنند يا اسقرزه و نو تيزک و خاکشير روى پارچه پهن مى‌کنند و پشت کوزه مى‌چسبانند تا براى شب عيد سبز شود و در ايام نوروز خانه به سبزه آراسته باشد، حاجى فيروز ”جيگى جيگى نه‌نه خانم“٭ در کوچه و بازار راه مى‌افتند، دنبک مى‌زنند و تصنيف مى‌خوانند، مردم در شب چهارشنبه سورى آتش مى‌افروزند و از روى شعله‌هاى سرخ‌رنگ مى‌پرند و براى خود تندرستى و سرخ‌روئى آرزو مى‌کنند (رک: بخش دوم، فصل چهارشنبه سروى و آداب آن). يکى دو روز به عيد مانده هم سمنو مى‌پزند (رک: بخش اول، سمنو) و روز قبل از تحويل به حمام مى‌روند و سر و تن خود را خوب مى‌شويند و به‌دست و پاى خود حنا مى‌بندند.


٭ همه سعى دارند که لباس نو آنها قبل از تحويل سال آماده شود تا بتوانند به هنگام تحويل آن‌را بپوشند از همين‌جا است که گفته‌اند: ”رخت بعد از عيد براى گل منار خوب است“ يا آنکه: ”کل کلا مخاد براى عيدش (= آدم کچل کلاه مى‌خواهد براى عيدش)“. آنها که استطاعت مالى نداشته باشند و نتوانند براى عيد خود لباس نو فراهم کنند لباس‌هاى کهنهٔ خود را تميز مى‌کنند بچه‌هائى که از داشتن لباس نو محروم هستند مى‌گويند:


عيد آمد و ما لختيم هر شب به بابا گفتيم
بابا گُف به قُرمْ به نيم قُرمْ براى عيدت مخرُمْ (= مى‌خرم)


٭ حاجى فيروز را به زبان خراسانى جيگى جيگى نه‌نه خانم مى‌گويند و اين نام از اين جهت به او داده شده است ک وى غالباً شعر معروف ”جيگى جيگى نه‌نه خانم“ را همراه با نواى تنبک مى‌خواند (براى اطلاع بر متن کامل اين شعر رک: بخش دوم اين کتاب، فصل ختنه‌‌سوران).


وقتى لحظهٔ تحويل نزديک شد عده‌اى به مسجد مى‌روند تا دعا بخوانند و از برکت آن دعا در تمام مدت سال از خطرات مصون و غرق در نعمت گردند. گروهى نيز در خانه نزد زن و فرزند خود مى‌مانند زيرا عقيده دارند که انسان در موقع تحويل نبايد از خانه و خويشان خود دور باشد والا تمام يا قسمت اعظم سال را به دورى از خانوادهٔ خود مبتلا خواهد شد.