شب آخر سال کهنه، سبزى‌ و پلو و ماهى و کوکو مى‌خورند و چنانکه قبلاً گفته شد از آن‌قدرى در سفرهٔ هفت‌سين مى‌گذارند ولى عقيده دارند که نبايد نام (کوکو) را بر زبان جارى ساخت بلکه به‌جاى کوکو بايد گفت (هست‌هست)، مثلاً اگر بخواهند بگويند: ”قدرى کوکو به من بده“ بايد از کلمهٔ (کوکو) حذر کنند و بگويند: ”قدرى هست‌هست به من بده“. هرکس کلمهٔ کوکو را بر زبان بياورد تا آخر سال ”سردرگم“ يا کلافه مى‌شود يعنى هميشه در پى ”چيزهاى گم شده“ خواهد گشت. اطاق يا خانه را هم نبايد جاروب کرد و الا مورچه زياد خواهد شد.


شب اول سال نو رشته‌پلو مى‌خورند، روز شنبهٔ اول سال هم آش‌رشته مى‌پزند تا در تمام مدت سال کار آنها رشته بگيرد. از ماهى و کوکوئى هم که از شب آخر سال کهنه مانده و به اصطلاح ”سال رويش گشته است“ قدرى مى‌خورند زيرا چنانکه قبلاً گفته شد عقيده دارند که ماهى از دريا گرفته مى‌شود و رزق حلال است و خير و برکت مى‌آورد بايد آن‌را از سال قبل نگه‌داشت و خورد تا روزى و نعمت انسان فراوان و حلال شود، ”کوکو“ را هم بايد خورد تا در سال نو از ”کوکو“ گفتن راحت شد.


اگر شنبه به نوروز بيفتد آن سال را مبارک‌تر مى‌دانند و بيشتر شادى مى‌کنند. عده‌اى در آن روز از شهر خارج مى‌شوند و آش‌رشته مى‌پزند و تا نزديک غروب در سبزه‌زارها به تفرج مى‌پردازند.٭


٭ در فردوس رسم است که بعد از تحويل سال بلافاصله به صحرا مى‌روند و يک ساقه علف يا يک خوشه گندم سبز يا خود به خانه مى‌آورند و به قفل يا زنجير در خانهٔ خود مى‌آويزند به اين نيت که تا آخر سال در آن خانه صفا و خرمى باشد.


در خانواده‌هاى خراسانى خصوصاً در روستاها رسم است که دو سه روز قبل از تحويل سال مقدار زيادى ”نان خانگي“ مى‌پزند زيرا معتقد هستند که در موقع تحويل بايد ”صندوق‌خانهٔ“ هر خانه‌اى پر از نان باشد و نان مورد احتياج اهل خانه در سرده روز اول سال از بازار خريده نشود.٭


٭ در بعضى نقاط خراسان من جمله فردوس رسم است که در موقع پختن نان خانگى مقدارى دانهٔ کنجد در آب خيس مى‌کنند و روى گليم مويين مى‌سايند تا پوست کنجد جدا و سفيد شود بعد آن‌را در آب زعفران مى‌ريزند و پس از آنکه رنگ گرفت روى زواله‌هاى نان مى‌پاشند.


در طول مدت دوزاده روز اول سال مردم به ديدن يکديگر مى‌روند، سر و روى هم را مى‌بوسند؛ دست در دست يکديگر مى‌گذارند و جملاتى از قبيل: عيد شريف شما مبارک؛ مبارکا بَشَهْ (baŝa =باشد) ؛ صد سال به اى سالا (صد سال به اين سال‌ها)؛ زير سايهٔ اميرالمؤمنين (ع)، زير سايهٔ حضرت رضا (ع)، با بچه‌ها، با آقازاده‌ها، با خانم‌زاده‌ها؛ اسعدالله ايامکم؛ ايّامکم سعيد.


روز اول عيد معمولاً ”بزرگ خانواده“ يا ”بزرگ محل“ (بزرگ محله) در خانه مى‌نشيند (جلوس مى‌کند) همه به ديدن او مى‌روند و نوروز را به او تبريک مى‌گويند و دست او را مى‌بوسند او هم متناسب با مقام و موقعيت و استطاعت خود يک سکهٔ نقره يا يک سکهٔ طلا به‌عنوان عيدى به هر يک از ديدارکنندگان مى‌دهد. همه به جان او دعا مى‌کنند و او هم متقابلاً براى همه توفيق و نيک‌بختى و سلامت آرزو مى‌کند.


در شهرهاى خراسان براى پذيرائى از مهمان‌ها در ايام نوروز انواع شيرينى بازارى و خانگى از قبيل باقلوا و لوز و نيم شکر و نقل و مسقطى و بهشتى و حاجى بادام (نوعى قرص شيرينى که از مغز بادام و هل و شکر تهيه مى‌کنند) و گز و راحت‌الحلقوم و پشمک و نان بادامى و نان نخودى و نن تاج و نان کرمى و پوفک و ساق عروس و بادبزنى و نازک‌نارنجى و نان شيرمرغ (نوعى شيرينى که از آرد نخودچى و آرد هشترخان و روغن و شکر و زنجفيل مى‌سازند) و نارنجک و نان خامه‌اى و زبان و امثال آنها با آجيل و ميوه در روف مخصوص مى‌چينند و در جلو مهمان‌ها قرار مى‌دهند و ليکن در روستاها مقدارى کشمش و نخودچى و انجير و خرما و کشته (keŝta = برگهٔ زردآلو) و نان برنجى و غرابيه (qor?bia= نوعى شيرينى که از بادام و شکر و سفيدهٔ تخم‌مرغ مى‌سازند) و گوش‌فيل و قطاب و زنجفيلى و پادرازو (p?der?zu: پادرازي، نوعى نان که از آرد گندم تهيه مى‌کنند و روى آن مغز بادام يا گردو يا پسته مى‌پاشند) و کُلچه نوروزى (کلوچهٔ نوروزي، کلوچهٔ روغني) و حلواى نقره‌اى يا انگشت‌پيچ (نوعى حلوا که تا چند سال قبل از آب چوبک و شکر مى‌ساختند ولى امروزه از سفيدهٔ تخم‌مرغ و شکر تهيه مى‌کنند) و حلواى بايگ٭ و کلَّه کنو٭ و امثال آنها در قاب و بشقاب‌هاى متعدد مى‌ريزند و روى سفره‌اى که در وسط اطاق پهن کرده‌اند قرار مى‌دهند. علاوه بر آن مقدارى قاووت هم در ظرفى ريخته در وسط سفره مى‌گذارند.


٭ halv?ye b?yg = قسمى حلوا که در تربت حيدريه و دهات اطراف آن (خصوصاً بايگ) معمول است و آن‌را از شيرهٔ انگور و مغز پسته يا مغز بادام يا مغز گردو مى‌سازند.


٭ kella kenov = نوعى شيرينى به شکل کله قند کوچک که از تف دادن کنو (= شاهدانه) و مخلوط کردن آن با خرما تهيه مى‌کنند.