شامل آن دسته از ايلات و طوايفى (عمده طوايف مستقل) مىباشد که کوچ آنها يا کوتاه بوده و يا حالت دورانى دارد! قلمرو آنها در شهرستانهاى جيرفت، کهنوج، بم و شهر بابک بوده و شکل و نحوه کوچ، ساخت و بافت اجتماعي، سازمانبندى اجتماعى ـ سياسى و غيره متفاوت از نوع اول (عشاير کوچنده با کوچ بلند) دارند. در عين حال در بين خود نيز گوناگونى فرهنگي، نژادى و حتى ساخت و بافت و روابط اجتماعي، سازمان اجتماعى متفاوت از همديگر دارند. بهطور کلى عشاير نيمهکوچرو محدوده شهرستان کهنوج و قسمتهاى جنوبى جيرفت عمدتاً ريشه و نژاد بلوچى داشته و به عشاير سرحدى مشهور هستند. کوچ آنها اغلب دورانى و کوچى شبيه بلوچهاى سيستان و بلوچستان دارند. بهعلاوه سازمانبندى اجتماعي، سياسى همانند آنها دارند که اغلب در قسمتهاى جنوبى و شرقى شهرستان کهنوج محدوده بخش قلعه گنج تا نزديکهاى هامون جازموريان، رمشک، نمداد، کوه شهرى و تا مرز بشاگرد پراکنده هستند. گويش آنها بلوچى آميخته با فارسى است. سرپناه آنها که کپر، کتوک، کنتوک و لهر ناميده مىشود، عمدة از الياف درخت نخل و نى و از نظر شکل و نماى بيروني، شبيه آلاچيقهاى ترکى و ترکمنى است. معمولاً زمستان را در کوهپايهها و تابستان را به لابهلاى درهها که به اصطلاح محلى دهنه ناميده مىشود و عمده از چشمهسارهاى آب برخوردار است، پناه مىبرند. از آن جمله است عشاير سرحدى شهرستان کهنوج.
عشاير نيمهکوچنده شهرستان بم کوچى تقريباً متفاوت از عشاير کهنوج (کوچ کوتاه) داشته و کوچ آنها در محدوده شهرستان بم و داراى بردى کوتاه است. تابستانها را اغلب به ارتفاعات جبال بارز پناه برده و در زمستان به مناطق گرمسيرى و نيمهگرمسيرى حول و حوش بم برمىگردند. در اينجا مىتوان از عشاير سرحدى شهرستان بم و همچنين ايل بلوچ و ... نام برد که اينها هم عمده ريشه و نژاد بلوچى دارند.
و اما عشاير نيمهکوچنده شهرستان شهر بابک، شامل طوايف مستقل ميمندي، فتحى و... که برد کوچ آنها نيز کوتاه و از محدوده شهرستان شهر بابک فراتر نمىرود: بهجزء طايفه ميمندى که به شهرستان تبريز (دهستان فطرويه) کوچ مىکنند و تنها طايفهاى است که از محدوده استان کرمان، به استان فارس آمد و رفت دارند.
مسيرهاى کوچ عشاير اين منطقه
مسير کوچ يا ايلراه شامل محورهاى ارتباطى است در ميان بند که بهدليل شرايط طبيعى هر منطقه، ناچار بايد از يک گلوگاه عبور نمايند. اين موانع طبيعى گاهى کوه و دره و گاه رودخانهاى پرآب است. اما در اين منطقه بهدليلى گسيختگى و ناپيوستگى کوهها و وسعت زياد منطقه و تنها يک عارضهٔ رودخانهاى در بخش مياني، معمولاً کوچ از اغلب جاها ميسر بوده است. اما بيشترين تراکم که در فصل کوچ، متوجه ايلراههاى اين منطقه مىشد، عبارت است از:
در قسمت شرقى ايلراه دلفارد که از تنگه دلفارد گذشته و از شمال شهر جيرفت وارد جلگهٔ جيرفت مىشود. در قسمت ميانى سه ايلراه هليلرود، دره پهن و دشتاب (که بيشترين تراکم در فصل کوچ متوجه دو ايلراه هليلرود و دره پهن مىباشد) و بالاخره در قسمت شرقى چهار ايلراه بلورد، چهارگنبد، خبر و مکى آباد است که همهٔ اين چهار ايلراه در حول و حوش شهر سيرجان با هم تلاقى دارند.
ساختار و سازمان اجتماعى ـ سياسى ايلات
ساختار اجتماعى و بافت نهادى عشاير کوچرو منطقه همانند ساير عشاير کشورمان بر محور خويشاوندى و نسب مشترک استوار است که در سازمانهاى اجتماعى سلسله مراتبى متجلى شده و از خانوار، کوچکترين واحد اجتماعى ـ اقتصادى شروع مىشود و تا بالاترين رده (ايل) ادامه مىيابد. در اين ميان، ردههاى بالاتر از خانوار عبارتند از:
احشوم (که اغلب از چند خانوار خويشاوند تشکيل شده)، تيره، طايفه و بالاخره ايل، در اين سلسله مراتب هر چه از خانوار به سمت ايل پيش رويم، رشتهٔ نسبى يا سببى کمرنگتر مىشود.
خانوار <- احشوم <- تيره <- طايفه <- ايل
سازمان اجتماعى که در فوق بدان اشاره رفت، در مورد عشاير با کوچ بلند، مصداق داشته، در طوايف مستقل بهخصوص طوايف بلوچ، اين سازمانبندى بهنحو ديگرى نظام يافته است که عبارت است از:
خانوار <- هلک (حشوم) <- تيره <- طايفه
همانطور که نظام اجتماعى ايلات و طوايف مستقل با هم متفاوت است، نظام و ساختار سياسى نيز با هم متفاوت و در هر يک متمايز از ديگرى است. در عشاير نوع اول با کوچ بلند هرم قدرت و نظام سياسى عبارت است از: نوع دوم، بدين صورت است که بهجاى خان سردار و در ردههاى پائينتر بلوچ کاران غلامان، جتها و بالاخره آهنگران و درودگران قرار مىگيرند.