- موضوع ديگرى که پس از بومشناسى و مختصات ارضى بايد مورد تحقيق قرار گيرد. ريختشناسى روستا است. در اين بخش همه روابط گوناگون اجتماعى که افراد يک گروه انسانى را بههم پيوند مىدهند مورد تحليل قرار مىگيرند و طبيعت و تنوع اين روابط بررسى مىشوند و همچنين اختلافات و طبقات اجتماعى و تحرک جامعه روستائى تبيين مىپذيرند. در پرتو مطالعات ريختشناسى محقق بايد علل و مبانى اختلافات اجتماعى را دريابد و عواملى که گروههاى گوناگون روستائى را پديد آوردهاند روشن گرداند. محقق الزاماً بايد ويژگىهاى هر يک از گروههاى اجتماعى را تحليل کند و به تبين تغييرات اجتماعى بپردازد و مخصوصاً پيشرفت شهرنشينى و تأثير آن را در تحولات روستائى تدقيق کند و عميقاً بکاود. بايد ملاکى علمى براى تشخيص طبقات اجتماعى بهکار بريم و صفات مقوم اين طبقات را دريابيم. البته بايد تأکيد کنيم که محققان درباره مفهوم طبقه اجتماعى اتفاقنظر ندارند و از اينرو ملاکهائى که براى طبقه اجتماعى برمىگزينند متفاوت هستند.
چنانکه مىدانيم برخى بر مالکيت ابزار توليد و اهميت پويش اقتصادى تأکيد کردهاند و برخى نيز بر وجاهت اجتماعى و قدرت پا فشردهاند. کسانى نيز توانائىهاى فردى و مهارتهاى افراد انسانى را مبناى نابرابرىهاى اجتماعى شمردهاند و اعتقاد کردهاند که اين نابرابرى يک ضرورت اجتماعى است و از اينرو براى سلامت و تعادل جامعه انسانى حياتى است. البته ما با اين نظريهها کارى نداريم و از آنها مىگذريم. اما دو رابطه با شناخت جامعه روستائى و طبقهبندى افراد ملاکى لازم است مثلاً مىتوان جامعه روستائى را بر پايه زمين و آب و مقدار محصول و يا نوعى تخصص و نقشهائى که افراد بر عهده مىگيرند. طبقهبندى کرد.
مطالعه علمى تغييرات اجتماعى روستا نيز کار آسانى نيست. هر محقق اجتماعى پيش از آنکه مطالعات خود را در زمينه تغييرات اجتماعى آغاز کند با اين پرسش روبهرو است که اولاً تغيير اجتماعى چيست و ثانياً چگونه مىتوان آن را اندازه گرفت. تغيير اجتماعى هر تغيير مهمى است که در سازمان اجتماعى جامعه يا يکى از نهادهاى اجتماعى يا در نقشهاى اجتماعى پديد آيد. معمولاً يک تغيير اجتماعى به تغيير رفتار اجتماعى و تغيير نظام اجتماعى منتهى مىگردد و در نتيجه الگوهاى روابط اجتماعى تغيير مىپذيرند و مثلاً روابط اقتصادى و خانواده دگرگون مىشوند.
پس از مطالعه جنبههاى بومشناختى و ريختشناختى لزوماً بايد نهادهاى اجتماعى جامعه روستائى مورد تحقيق قرار گيرند. نهاد اجتماعى شبکهاى از پويشهاى پيچيده اجتماعى است که به هدفهاى معينى ناظر است. بررسى نهادهاى اجتماعى مستلزم آگاهى از ساخت و کارکرد آنها است. همچنين تحليل ساخت و کارکرد نهادهاى اجتماعى روستائي، ضرورتاً به تحليل فرهنگ جامعه روستائى و روابط متقابل نهادهاى اجتماعى مىانجامد. چنانکه مىدانيم خانواده يکى از مهمترين نهادهاى سازمان اجتماعى روستا است. از اينرو بحث خود را با اين نهاد تاريخى دنبال مىکنيم.
بدون ترديد خانواده نيرومندترين و کهنترين واحد اجتماعى روستائى است که طى تاريخ کارکردى حياتى داشته است. خانواده روستائى مظهر اتحاد اجتماعى يا قانونى زن و مرد و فرزندان برخى از بستگان زن و شوهر بهشمار رفته است. مهمترين کارکردهاى زيستى ـ اجتماعى خانواده بدين شرح هستند:
۱. فرزندآورى
۲. تدارک معيشت و وسايل ضرورى زندگى
۳. تعليم و تربيت دينى و اخلاقى و فکرى و بدنى
۴. آماده کردن فرزندان براى تصدى و اجراء کارهاى معين
۵. تأمين امنيت اعضاء خانواده از خطرات احتمالى
۶. ارضاء نياز عاطفى و اجتماعى
يکى از مختصات مهم خانواده روستائى ثبات و دوام آن است. مطالعات جامعه شناسان، نشان مىدهند که دوام خانواده گسترده روستائى و استحکام آنها به مراتب بيش از خانوادههاى هستهاى شهرى است و اين واقعيت حتى در چين که فرد روستائى به سهولت مىتواند مجوز قانونى بهدست آورد و به زندگى زناشوئى خود پايان دهد، به چشم مىخورد. خانواده روستائى همچنين روابط محکم و گستردهاى با بستگان خود دارد در حالىکه اين رابطه در خانوادههاى شهرى دستخوش محدوديت است. گذشته از اين خانواده روستائى همواره بر اعضاء خود کنترل در خور توجهى داشته است و بين افراد روابط دلپذيرى پديد آورده است. از اينرو ملاحظه مىکنيم که فرزندان خانواده روستائى حتى پس از آنکه به رشد مىرسند و مسئؤليت اجتماعى مىپذيرند غالباً تحت حمايت خانواده پدرى باقى مىمانند و برخلاف مردم شهرى استقلال خود را به پاى خانواده پدرى مىريزند و از ارزشهاى آن دفاع مىکنند. البته وضع پيشين در تغيير است و برخى از کارکردهاى تاريخى خانواده روستائى بهعهده سازمانهاى ديگر اجتماعى واگذار گرديدهاند ولى با اينهمه، هنوز اين واحد اجتماعى از نيرو و استحکام در خور توجهى برخوردار است.
يکى از کارکردهاى مهم خانواده روستائى در طول تاريخ اجراء آموزش فززندان بوده است. آموزش فرزندان روستائى به هيچ روى جدا از واقعيات زندگى متعارف روستائى صورت نمىگرفت. بدين ترتيب کودک روستائى از هنگام نيل به آگاهى تا پايان عمر همواره معروض آموزشهاى گوناگون بود و مهارتهاى لازم را در خود جذب مىکرد و با ارزشها و هنجارهاى روستا، اجتماعى مىگردند و خانواده همه امور ضرورى را به نسل نو مىآموخت. درست است اين افراد خانواده، نانويسا يا خط نايافته باقى مىماندند و عموماً خواندن و نوشتن نمىتوانستند، اما اين نکته را نبايد مورد غفلت قرار داد که نوشتن و خواندن ابزار دانش و آگاهى بهشمار مىروند و خود با لذات دانش نيستند. از سوى ديگر دانش را از راه تجربه و سنن شفاهى نيز مىتوان بهدست آورد، بنابراين اندازهگيرى دانش مردم يک جامعه از طريق تعيين درصد افراد نويساى آن جامعه کار درستى نيست. زيرا در بسيارى از موارد ممکن است افرادى نويسا باشند ولى نسبت به مسائل اجتماعى يا مهارتهاى فنى ناآگاه و بىاطلاع باشند. و برعکس افرادى نانويسا باشند ولى از آگاهى و مهارتهاى ويژهاى برخوردار باشند.
کنترل اجتماعى:
کنترل اجتماعى مفهومى است که همواره مورد توجه انديشمندان اجتماعى قرار گرفته است. بهموجب اين مفهوم هر جامعهاى براى استمرار حيات خود بايد بر روابط متقابل اعضاء خود آگاهى و کنترل داشته باشد. از اينرو اعضاء هر جامعه بايد از ارتکاب اعمال زيانبار و بهويژه اعمالى که به ديگران آسيب وارد مىآورد پرهيز کند و به يارى ديگر آن بشتابد. اگر افراد يک گروه اجتماعى به اعمالى چون قتل و دزدى و دروغگوئى دست زنند، جامعه از سير خود باز خواهد ماند.
پس افراد جامعه بايد اعمال خطا و زيانبار و اعمال صواب و سودمند را دريابند. از سوى ديگر نظر به اينکه اين اعمال زيستى و فطرى نيستند.، وسائلى اجتماعى براى القاء آنها لزوم مىيابد. مجموع اين وسائل را مىتوان عوامل کنترل اجتماعى با آموزش اخلاقى ناميد. مهمترين عوامل کنترل اجتماعى روستا، خانواده، خويشاوندان، همسايگان، رهبران ديني، پيران و خردمندان روستائى هستند.