مالزى کشورى است که از نظر برابرى مزاياى اجتماعى چند نژادى است و اين خصوصيت تأثير بسزائى بر خط‌مشى‌هاى سياسى و نيز احزاب آن کشور دارد. در مرکزيت تصميم‌گيرى سياسى مالزى رقابتى ميان مالايائى‌ها و ديگر اقوام از جهت تقاضاى حقوق سياسى برابر و حق خودمختارى براى زبان بومى و فرهنگ آنها ملاحظه مى‌شود.


جمعيت بومى مالزى مشتمل بر مالايائى‌ها و نيز مهاجران چينى و هندى است که معرف نژادهاى عمده آسياى جنوبى و شرقى هستند. ولى فرهنگ و زبان مالزيائى از زمان سلطه انگليسى‌ها در آن کشور در جهت گرايشات نژادى سازماندهى يافته است.


دوران سلطه بريتانيا بر مالزى هرگز نشانگر ايجاد مستعمره نبود، بلکه اساس کنترل اين سرزمين توسط بريتانيا، ايجاد معاهدات و موافقت‌نامه‌هائى با حاکمان مالايائى بود که براساس آن يک افسر انگليسى در همه امور به غير از مذهب و سنت مالايائى نظارت مى‌کرد و سيستم حمايتى طبق همين روش ايجاد شد که ترتيبات حاصل از آن حکومت حاکمان مالايائى را به رسميت شناخته و قلمرو حکومت آنان را کشور مى‌دانست که مجموع کل اين ايالات حکمروائى کشور مالايا (Tanah Melayu) را تشکيل مى‌داد و هر ايالت فرزند سرزمين (Bumiputra) اصلى محسوب مى‌شد.


غير مالايائى‌ها که تحت حکومت بسر مى‌بردند به‌عنوان بيگانگان موقت تلقى مى‌شدند. در ايام استعمار، مالايا بيشتر به‌عنوان منطقه جذاب تجارى تلقى مى‌شد تا يک کشور و بنابراين مهاجران غير مالايائى نيز به‌عنوان کارگر، صنعتگر و تاجر محسوب مى‌شدند، يعنى همهٔ افرادى که وجود آنها براى پيشبرد سرمايه‌دارى غربى و منابع تجارى ضرورى بود و تا زمانى که تهديدى براى حاکميت انگليس، نداشتند و يا در امور مربوط به قلمرو مالايا مداخله نمى‌کردند، اجازه داشتند و به زندگى خود ادامه دهند. انگليس هيچ مسئوليت ويژه‌اى در قبال آنها نداشتند و در نتيجه آنها نيز علاقه‌اى به حقوق سياسى و وضعيت اجتماعى نداشتند.


نتيجه بافت سياسى مذکور اين بود که تا قبل از جنگ جهانى دوم، سرزمين مالايائى‌ها توسط خودشان اداره مى‌شد و دولت بريتانيا حاکمان مالايائى را به رسميت مى‌شناخت و موقعيتى خاص براى آنها منظور کرده بود. در چنين شرايطى مهاجران مالزى که هيچ‌گونه حقوق سياسى نداشتند روابط نزديکى با کشورهاى اصلى خود برقرار کرده و طبيعتاً سياست‌هاى کشور چين و هند بر آنها تأثير مى‌گذاشت. حزب کمونيست چين و کنگره ملى هند طرفدران و اعضاء بيشمارى در مالايا داشت.


پيدايش احزاب سياسى در مالزى مربوط به ايام بعد از جنگ جهانى دوم يعنى زمانى است که انگليس اعلام کرد قصد ايجاد اتحاديه مالايائى را دارد. طرح ايجاد اتحاديه در دوران جنگ به ميان آمد که طبق آن پس از آزادسازى سرزمين مالايا، اتحاديه مذکور با دو هدف تشکيل شود.


۱. ايجاد حکومت مقتدر مرکزى (براى پاسخگوئى بهتر به منافع سرمايه‌دارى غرب).


۲. ارتقاء احساس اتحاد و هويت مشترک مالايائى در ميان مردم مختلف آن سرزمين.


به موجب طرح مذکور، نواحى محل سکونت افراد تنگه مالاکا (Malacca)، و پنانگ (Penang)، و نيز ۹ ايالت مالايائى تحت اقتدار حکومت مرکزى قرار مى‌گرفتند و حکومت از دست آنان به اقتدار سلطنتى مرکزى سپرده مى‌شد. در اين وضعيت سياسي، غير مالايائى‌ها که در آن سرزمين متولد شده بودند، شهروند مالايائى محسوب و طبيعتاً در حقوق سياسى برابر بودند. اين طرح نگرانى شديد مالايائى‌ها را فراهم آورد.


اتحاديه مالايا نه فقط ملى‌گرائى شديد بلکه خصومت‌هاى بى‌سابقه‌اى در ميان مالايائى‌ها به‌وجود آورد. يک مالايائى برجسته از جوهور به نام داتو اون بين جعفر سازمان مالزى ملى متحد (United Malays Organization)، را ايجاد کرده و تا ۱۹۵۵ بر کشور حکومت کرد. هدف او اين بود که مخالفان مالايائى را در اتحاديه مالايا جذب و سازماندهى کند.


دولت انگليس به دليل مشکلات حاصل از ايجاد اتحاديه مالايا، فکر سابق را رها کرده و تصميم به ايجاد فدراسيون مالايا با همان هدف‌هاى دوگانه گذشته گرفت. به موجب سيستم جديد از ۱۹۴۸ به بعد تعداد قابل توجهى از غير مالائى‌ها تابعيت مالايائى به‌دست آوردند تا از طريق آن حقوق سياسى برابر با ديگران به‌دست آوردند.