در بررسى روابط مالزى با انگلستان در ابتدا بايد به ريشه‌هاى تاريخى برقرارى اين روابط و عوامل مؤثر در تحکيم آن توجه کرد.


نفوذ و قدرت انگلستان در شبه‌جزيره مالايا از ۱۸۷۴ و با عقد قرارداد Kor Pang آغاز شد. قبل از برقرارى نفوذ آن دولت، قدرت‌هاى استعمارى پرتغال و هلند در اين شبه‌جزيره سلطه داشتند. از اين تاريخ کم‌کم قوانين انگليس توسط مقامات انگليسى در بعضى ايالات اجراء مى‌شد و در تمام مسائل به‌جز مسائل مذهبى نظر اين مقامات صائب بود. ولى مردم ايالات ملايونشين در مقابل اعمال قدرت انگليسى‌ها مقاومت کردند و نارضائى‌هاى حاصله در ايالات سلانگور - پراک و نگرى سمبيلان در ۱۸۷۵ تبديل به شورش بزرگى شد ولى به هر حال دولت انگلستان قدرت خود را تا جنگ دوم جهانى در مالايا اعمال نمود. اين نفوذ ابتدا در ايالات پراک، سلانگور، نگرى سمبيلان و پهنگ که در ۱۸۹۶ فدراسيون ايالات مالايا (F.M.S) را تشکيل مى‌دادند، برقرار شد. چهار ايالت ديگر مالزى (پرليس - کداح - کلانتان و ترنگانو) که در شمال واقع هستند، تا ۱۹۰۹ زير تسلط حکومت سيام بودند و با آنکه از اين تاريخ تحت نفوذ استعمار انگلستان قرار گرفتند، ولى حاضر به عضويت در فدراسيون نشدند.


ايالت جوهور نيز استقلال خود را تا ۱۹۱۴ حفظ نمود. بالاخره در اين تاريخ تمام شبه‌جزيره زير سلطه کامل انگلستان درآمد. ولى در تمام دوران تسلط استعمارى سيستم سياسى مالايا با تغييراتى جزئى برقرار بود. شايد دليل اعمال اين سيستم منافع دولت استعمارگر بود، که از طريق سيستم حاکم بر آن کشور بهتر مى‌توانست حاصل شود. در اين دوران که سلاطين و فرمانروايان نيز مجبور به رعايت قوانين استعمارى بودند به ”آريستوکرات‌هاي“ بيکار مشاغلى واگذار شد. آريستوکرات‌هاى جوان نيز به فراگرفتن زبان انگليسى مشغول شدند، تا بعدها مشاغل ادارى دستگاه حکومت استعمارى را اشغال کنند. در همين دوران بود که مهاجرت غير ملايوها (به‌خصوص چينى‌ها) به اين منطقه شروع شد. تا ۱۹۲۱ حدود ۲/۱ ميليون چينى در شبه‌جزيره حضور يافتند، به‌طورى که حدود ۵۰% کل جمعيت ايالات سلانگور و پراک را چينى‌ها تشکيل مى‌دادند. در بين اين مهاجرين تعداد کمى بازرگانان ثروتمند نيز بودند که در بنادر مستقر شده و کار استخراج قلع را شروع نمودند. نيروى کار ارزان و لازم نيز از چين وارد مى‌شد.


چينى‌هاى ثروتمند کارگران را از هر لحاظ تأمين نموده و در عوض، بدين وسيله آنها را تحت تسلط و استثمار خود درمى‌آورند. ايجاد شوراى ايالت (State Council)، اولين قدم در راه تکامل ”دولت‌هاى ملايو“ به طرف سلطنت مشروطه و حکومت نمايندگى بود که اولين گام در راه پذيرفتن غير ملايوها نيز بود. به هر حال انتقال قدرت از حکومت‌هاى ايالتى به F.M.S (Federated Malay States)، ۴ باعث کاهش قدرت شوراهاى ايالات شد.


چينى‌الاصل‌ها و هندى‌ها بيشتر به فکر منافع مادى و تحولات سياسى مملکت خود بودند، علاوه بر آن آريستوکرات‌هاى ملايو که هنوز در رأس قدرت بودند، مورد اعتماد مردم نبودند. توده مردم ملايو تحت تأثير مسائل اسلامى در دهات و پايتخت از سوى مقامات مذهبى راهنمائى مى‌شدند. کم‌کم با وجود کشتى‌هاى بخارى رفتن به حج براى طبقات روستائى ميسر شد. اين افراد در بازگشت به کشور خود فکر رايج در خاورميانه، يعنى تقويت اسلام از طريق اصلاحات مذهبى را به همراه مى‌آوردند. ولى ملايوهاى طبقه بالا و نيز نهادهاى جديد مذهبى با اين افکار مخالفت داشتند.


در فاصله بين دو جنگ جهانى اول دو دوم کم‌کم انديشه ناسيوناليسم ملايو جدا از مسئله مذهب مطرح د و فکر پان اسلاميسم از بين رفت. شايد دليل آن وجود ناسيوناليست‌هاى اندونزى در اواخر دهه ۱۹۲۰ و ظهور گروه‌هاى سياسى ملايو بود. کالج سلطان ادريس تنها جائى بود که روشنفکران ملايو براى مباحثه به آنجا مى‌رفتند. اين کالج از يک طرف معلمينى را براى تدريس در دهات تعليم مى‌داد و از طرف ديگر فعالين سياسى جناح مخالف را تربيت مى‌نمود. اقشار مختلف ملايوها عبارت بودند از کدخداها، روحانيون، صاحبان زمين، مديران مدارس و طبقه کارمندان تحصيل‌کرده (تحصيلات انگليسي).


اولين ارگان قومى ملايوها که تقريباً جنبه سياسى داشت، اتحاديه ملايوهاى سنگاپور بود که د ۱۹۲۶ شکل گرفت و در طول سال‌هاى ۳۹ - ۱۹۳۷ ارگان‌هاى محلى تحت رهبرى چهره‌هاى محبوب ملايو رشد بيشتر کردند. اولين کنفرانس پان‌مالايان (متشکل از اتحاديه‌هاى محلى ملايو) در ۱۹۳۹ برگزار شد. اين اتحاديه‌ها ريشه حزب ملى ملايو (Malay National Party)، را که بعد از جنگ به‌وجود آمد، تشکيل دادند.


هم‌زمان با آن جناح چپ پان‌ملايو (Union of Yong Malays)، يا اتحاديه‌هاى ملايوهاى جوان به‌وجود آمد. از طرف ديگر حکومت کومين تانگ (Kuomintang)، در ۱۹۲۰ براى گسترش نفوذ خود نسبت به چينى‌هاى ماوراء بحار و نيز چينى‌هاى مالايا شروع به عضوگيرى نمود، و از اين طريق نه تنها کمک مالى دريافت مى‌نمود بلکه همبستگى ملى چينى را بين مهاجرين چينى‌الاصل ترويج مى‌نمود. اين چينى‌ها که زمانى توسط خود اروپائى‌ها به مالايا آورده شده بودند و از پايه‌هاى قدرت آنها محسوب مى‌شدند کم‌کم بناى مخالفت با حکومت استعمارى را گذاشتند، و بالاخره در آوريل ۱۹۳۰ حزب کمونيست مالايا را تشکيل دادند.


گروه ديگر در جامعه چينى‌هاى مالايا، گروهى کوچک، ولى با نفوذ بنام ”چينى‌هاى تنگه‌ها“ (Strairs Chinese)، بود که از طريق ”اتحاديه چينى انگليسى تنگه‌ها“ درخواست نمود که به‌عنوان جامعه چينى‌هاى مقيم شناخته شود. اعضاء اين اتحاديه تحصيلات غربى داشتند. رژيم استعمارى هم با رهبران آريستوکرات جامعه ملايو هم با بازرگانان چينى سازش نمود، ولى وضع موجود با شکست انگليس از ژاپن برهم ريخت؛ و تعادل بين محافظه کارها و طرفداران تغيير از بين رفت، و در نهايت مالايا به استقلال رسيد. پيروزى ژاپن در ۱۹۴۲ و اشغال مالزى توسط آن کشور در سال‌هاى ۴۵ - ۱۹۴۲ تجربه جديدى را در منطقه به‌وجود آورد. دولت استعمارى انگليس در دفاع از اين کشور شکست خورده بود و اعتبار خود را به‌عنوان دولتى که بايد از امنيت مالايا دفاع نمايد از دست داده بود.