بيرون تالار، در فاصلهٔ کمى از ديوار آن، حوضى دراز هست که چندين فواره در آن آبفشانى مىکنند. خيلى دورتر، ئر .سط جياط، آبدان و ديگرى است که درختان بزرگ و کوچک و بوتههاى گل دو سوى آن را فرا گرفتهاند. در انتهاء حياط روبهروى تالار، يکى از درهاى قصر ديده مىشود که روى آن با خاتم نقش رستم در حالىکه ديو را بر زمين زده است مشاهده مىگردد. بر اين در نيز پردهاى شبيه پردهٔ تختگاه آويخته است.
هنگام ورود به حياط دو صف از حضار را مشاهده کردم که به سبب جشن آغاز سال سر تا پا لباس نو بر تن داشتند. در طرف راست آبنماى بزرگ، در جلو تالار، وزير خارجه ايستاده بود. او لباس رسمى سرخ رنگى به تن داشت که حمايلى به سبک عثمانىها بر آن انداخته بود. و هيئتهاى سياسى خارجى و همراهان آنها همچنين گروهى اروپائى دور او حلقه زده بودند. در طرف ديگر وزير داخله و ماليه، با کارمندان ادارات آنها از جمله اعضاء ديوان محاسبان و عدليه و فراشان وابسته بدانها صف کشيده بودند. در برابر تالار، گروه شاعران ايستاده بودند که يکى از آنها قصيدهاى در منقبت شاه قرائت خواهد کرد و سرانجام روحانيون بهطور دستهجمعى حضور يافته بودند. شخصيتهاى ديگرى نيز بهطور پراکنده ديده مىشدند که بيش از آنکه جمعيتى جالبنظر باشند گوناگون بودند.
گارد شاهى روى صفهٔ جلو تالار قرار گرفته بود. فاصله به فاصله سربازى با چوبدستى که سيبک سيمين در انتهاء آن بود، همچون قهرمانى جنگى ايستاده بود. جلوش شاه بر تخت بهوسيلهٔ اين سربازان اعلام مىشود. اين نمايش شکوهمند و کمنظير زير آفتابى درخشان در حد کمال جالب توجه و تحسين برانگيز بود. با اينکه در مشرق زمين کمتر اتفاق مىافتد که در جمعيتى آرامش و سکوت برقرار باشد. در ميان هزاران نفر مردمى که در حياط گرد آمده بودند سکوت مطلق حکمفرما بود. ديدن آن همه شخصيت که در ميان آنها عدهٔ زيادى پيرمرد با ريشهائى دراز و رنگارنگ و ملبس به لباسهاى دربارى قديم، که هنوز هم در تشريفات مهم بر تن مىکنند، وجود داشت آدمى را به ياد تابلوهاى نقاشى قديمى مىانداخت. بهخصوص که اينان نيز همجون همان تصاوير بىحرکت بودند و با همان فيس و افاده.
تالار از شکوه و غنا مىدرخشيد. در وسط، تخت مرمرين منقولى قرار داشت که شاهکار هنرمندى است. بر پايههاى اين تخت نقشهائى مستعار ترسيم شده است که در زيبائى و کمال از شگفتىهاى عالم هنر است. بر روى تخت بالشهائى به چشم مىخورد که با سنگهاى قيمتى تزئين گرديده بود و منگولههائى از مرواريد درشت داشت. در جلو و اطاف تخت علامتهاى پادشاهى گذاشته شده بود که عبارت بودند از يک تاج و يک کره و و يک سپر و تعدادى اسلحهٔ قديمى و همگان نشانهاى از سلطه و پيروزى دورادور تخت. روى زمين و بهطور پراکنده، مجموعهاى از اشياء قيمتى از جمله ظروف طلا و نقره و ظروف ميناکاري، بشقابهائى از طلاى ناب به شکلهاى مختلف و از هر عصر، گلابپاشهائى با ساختى تحسين برانگيز و مملو از عطر و گلاب، و سرانجام چندين سينى پر از انواع شيرينى و ظروفى انباشته از انواع مربا و ديگر چيزها ديده مىشد. آن همه جواهرات و ديگر فلزات قيمتى درهم برهم مجموعهاى درخشان و چشمگير را بهوجود آورده بود.
شاهزادگان خانوادهٔ سلطنتى در اطراف تخت، پشت سر آنها درباريان و پس از آنان فراش خلوتها ايستاده بودند. در هر يک از چهار گوشهٔ تخت، دو پسر شاه و دو تن از بستگان آنها، هر يک با نشانها و علامات حوزهٔ حکومتى خويش قرار داشتند.
سرانجام شاهنشاه پديدار شد او آهسته و باشکوه تمام بهسوى تخت رفت. چهار زانو بر آن نشست و بر بالشهاى مجلل تکيه داد. خلعتى گرانبهاء از کشمير و مزين به جواهر بسيار بر تن داشت. شمشير و کمربند او نيز جواهرنشان بود. و جلفاى درخشان از الماس کلاه او را زينت مىداد.
همان ده که شاه بر تخت نشست، صدائى مهيب از فوج نگهبانى که در صفهٔ جلو تالار ايستاده بود در همهجا پيچيد. اين صدا آهنگ شيپورهائى بود که بهوسيلهٔ سربازانى که در بامهاى منازل و يا در محلههاى مختلف موضع گرفته بودند تقليد و تکرار مىشد.
بلافاصله چند تير توپ و موزيک ايرانى و فرنگى به آهنگ شيپورها پاسخ دادند.
در همين لحظات، جنب و جوش زيادى در ميان جمعيت خارج از قصر حکمفرما شد.
قليانچى براى شاه شاهان قليان آورد و در پاى تخت در انتظار ماند تا قليان کشيدن شاه تمام شود و بعد از باز گرفتن قليان تعظيم کرد و عقب عقب بازگشت. اين فراش خلوت، خلعتى کشمير بر تن و عمامهاى بر سر و جورابهاى سرخ رنگ بر پا داشت. بعد از قليان، بهوسيلهٔ پيشخدمت ديگرى که همانگونه لباس بر تن داشت قهوه به حضور شاه برده شد و سپس در ميان سکوت حضار خوردنىها و آشاميدنىهاى ديگر و در فاصلهٔ آنها باز هم قليان تقديم حضور گرديد.
سرانجام شاه به سخن درآمد و در تمامى مدتى که سخنان وى ادامه داشت همگان به حال تعظيم سر فرود آورده بودند. شاه در پايان سخنان خود سالى خوش را براى ملت خويش آرزو کرد. در اين موقع وزير خارجه و ديگر مقامات عالى کشور در تالار حضور يافتند و هر يک به نوبهٔ خود تبريکات خويش را به حضور شاهنشاه عرضه داشتند. رئيس روحانيان براى سلامت شاه دعا کرد و هربار که وى کلمهٔ الله را بر زبان مىآورد همگان به تعظيم و تکريم مىپرداختند. شاعرى قصيدهاى را که در مدح شاه ساخته و تشبيهات عجيبى حاکى از نبوغ سلطان ايران در آن بهکار برده بود قرائت کرد.