علل سياسى
سيستانىها خود معتقد هستند که يکى از علل اصلى طايفهنشين بودن سيستان، حملات چنگيز، تيمور و شاهرخ و قتل عم مردم اين منطقه بوده است که سيستان را بهکلى از سکنه خالى نمود و بعدها وقتى بالاخره سيستان جزء متصرفات آنها شد. براى عمران و آبادى و ازدياد جمعيت از هر نقطه ايران جمعى را به اين محل کوچانيدند. در نتيجه کسانىکه از نقاط مختلف به سيستان آورده شدند، بهعلت غريب بودن و براى حفظ بقاء خود، يکى را بهعنوان رئيس يا بزرگ خود انتخاب کردند و بهمرور به نام طايفه آن رئيس شهرت يافتند. از جمله: کردهاى سيستان را شاه عباس از غرب ايران به سيستان کوچانيد.
شرايط اقليمى
بهواسطه مساعد بودن شرايط اقليمى براى دامداري، بيابانگردى در سيستان شکل گرفت و چون بيابانگرد براى تأمين جانى و مالى نياز به پشتيبانى دارد، کانونهائى از خانوادههاى خويشاوند تشکيل داد که کوچکترين آن شلوار نام دارد.
طايفههاى کوچکتر جذب طوايف نيرومندتر شدند و وقتى رئساى چند طايفه کوچک خود را مطيع رئيس طايفه بزرگتر قلمداد نمودند عنوان سردار را به او القاء کردند.
بنيادهاى خويشاوندى
پس از تجزيه سيستان جمعى از طوايفى که وابستگى بيشترى به ايران داشتند و بستگان آنها در داخل سيستان ايران باقى مانده بودند از مناطق متصرفى افغانستان به سيستان ايران کوچيدند. طايفه اربابى و سنجرانى از آن جمله بودند.
تأثيرپذيرى از سياست مرکزى
برخى از سلاطين براى قدرت بخشيدن به قدرت مرکزى قدرت ايلات و عشاير را با حذف رئساى آنها از ميان بردند و در نتيجه هر تيرهاى خود را طايفه مستقلى اعلام کرد و صدها طايفه جديد در سيستان بهوجود آمد.
سنتگرائى
هرکسى خود را به طايفهاى نسبت مىدهد از جمله طايفهاى خود را به کيانيان از اعقاب سلاطين کيانى و طايفهاى خود را کيخواه ناميدند و یکی دیگر از علل آن تأمين اجتماعي