حماسه نمونهٔ ابتدائى شعر است، موضوع آن عموماً شرح گير و دارهاى رزمى به مناسبت بازگشت پهلوان، رئيس قبيله، سرباز و يا يک نفر از اهالى شهر به وطن خود مىباشد. يا ترانههاى غمانگيزى است که در عزاى پهلوان کشته شده، اشخاص مخصوصى مىخوانند و نوحهسرائى مىکنند. متأسفانه از نمونه جديد اين قبيل ترانهها به فارسى برگهاى در دست نداريم، ولى بهطور يقين در نزد قبايل و ايلات وجود داشته است. فردوسى در چندين جا اشاره به چکامه سرايانى مىکند که به مناسبت موقع فىالبديهه اشعارى سروده و به همراهى آن چنگ مىنوازند.
مثلاً در ضمن حکايت: رفتن بهرام گور به نخجير و خواستن دختر برزين دهقان:
يکى چامه گوى و دگر چنگ زن | سوم پاى کوبد شکن برشکن |
بتان چامه و چنگ برساختند | يکايک دل از عم بپرداختند...الخ |
شاهنامهٔ فردوسي، جلد هفتم، تصحيح آقاى سعيد نفيسي، ص ۲۱۶۳.
جاى ديگر : در کشتن بهرام شيران را و رفتنش به خانهٔ گوهرفروش و خواستن دختر او:
بدو گفت: بنشين و بردار چنگ | يکى چامه بايد مرا بىدرنگ |
شاهنامهٔ فردوسي، جلد هفتم، ص ۲۱۷۱.
در بلوچستان نيز مداحانى معروف به شاعر وجود دارند که سابقاً در هنگام کاميابى با ظفر سران قبيله و يا اشخاص معروف دعوت مىشدهاند و اشعارى فىالبديهه سروده به همراهى آلت موسيقى مخصوصى موسوم به عژک مىخواندهاند.
در مراسم سوگوارى نيز در کوه کيلويه زنهائى هستند که تصنيفهاى خيلى قديمى را با آهنگ غمناکى به مناسب مجلس عزا مىخوانند، و ندبه و مويه مىکنند. اين عمل را سوسيوش (سوگ سياوش) مىنامند. نظير همين در جزيرهٔ کرس به توسط زنها صورت مىگيرد که ـ Voceri ناميده مىشوند. اين زنها اشعارى مىخوانند که فىالبديهه نيست و قبلاً وجود دارد، گيرم به مناسبت موقع تغيير مىدهند. عادت مزبور نزد يونانيان نيز معمول است (Encyclopedie de la Musique ديده مىشود.)