شهر باستانى شوش پايتخت ايلاميان بوده است، آبادى اين ناحيه بسيار مهم تاريخى تا اوايل اسلام ادامه داشته است. در نتيجه کاوش‌هاى عملى توسط هيئت فرانسوى از سال ۱۲۶۹ خورشيدى (۱۸۹۱ ميلادي) به بعد آثار و بقاياى تمدن ماقبل تاريخ از زير خاک بيرون آمده، چنان‌که در طبقهٔ اول اراضى شوش، آلات و ادوات مسى کشف شده است، و در نتيجه تاريخى اراضى اين طبقه را به دورهٔ مس نسبت داده‌اند، پيدايش ظروف سفالى زردرنگ پايه‌دار که در روى آنها نقش حيوانات و اشکال هندسى ترسيم گرديده معرف صنعت سفال‌سازى ايران در حدود سه تا دو هزار و پانصد سال قبل از ميلاد مسيح مى‌باشد.


در طبقهٔ دوم اراضى اين شهر ايلامى ادوات زيادى از سنگ و مس و ساير فلزات و مهره‌هاى استخوانى به‌دست آمده است، همچنين در ساير طبقات زمين‌هاى شوش سفال‌هاى پخته شدهٔ مصوّر، رنگين و سلاح و مهره‌هاى فلزي، سنجاق مسي، تصاوير انسان و حيوانات کشف شده است.


ناحيهٔ قديمى شوش را از نظر قدمت و اهميت آثار به چهار بخش متمايز تقسيم نموده‌اند:

اکروپل

اين کلمه واژه‌اى است يونانى و معمولاً به مرتفع‌ترين منطقهٔ يک شهر گفته مى‌شود. اکروپل قسمت مرتفعى است که در گذشته از مرکز اصلى حفارى بوده و هم‌اکنون نيز مرتفع‌ترين ناحيهٔ شوش است.


يک توجه سطحى به وضع دژ نشان مى‌دهد که قديمى‌ترين حفارى‌ها در همين ناحيه به‌ عمل آمده و پس از آنکه آلات و ادوات و اشياء مربوط به تمدن‌هاى عصر هخامنشى و ماقبل آن را به‌دست آورده بر همان تپه‌اى که چند هزار سال به ساير نقاط شوش اشراف داشته دژ را بنا نهاده‌اند. آنچه امروز به‌جا مانده چند قطعه از سنگ شکسته که نشانه‌اى از ستون‌هاى بزرگ سنگى است و نمونه‌اى هنر قوى و خشن دوران‌هاى پيش از هخامنشيان است و تعداد بى‌شمارى آجرهاى بزرگ و درشت که بر پاره‌اى از آنها خطوط ميخى نزديک به محو شدن به چشم مى‌خورد و بس. در قسم غرب دژ، زمين وسيعى به مساحت چندصد متر پست‌تر از اراضى مجاور ديده مى‌شود و در حقيقت به‌صورت حفره‌اى درآمده که نمودارى از کاوش‌هاى گذشته است. در قسمت غربى آن به فاصلهٔ پنجاه متر يا بيشتر منطقه‌اى است که زير نظر پروفسور گيرشمن مجدداً حفارى شده و در خاکبردارى‌هاى مقدماتى مقدارى ظروف سفالين مربوط به دوران ايلاميان از آنجا استخراج گرديده است.

شهر شاهى

منطقه‌اى است در قسمت شرق دژ و تقريباً شمال شرقى آپادانا که با محل آپادانا حدود دويست متر فاصله دارد. اينجا ناحيه‌اى است که از نظر تشخيص تمدن‌هاى مختلف اهميت بسيار دارد. شايد به همان اندازه که دره شکستهٔ رودخانهٔ کلرادو، در ناحيهٔ غرب آمريکا براى زمين‌شناسان حائز اهميت است اينجا نيز براى باستان‌شناسان جالب باشد، زيرا قشرهاى حفارى شده از بالا به پائين مربوط به دوره‌هاى بعد از اسلام تسلط عرب، ساساني، پارت، هخامنشى و ادوار قبل است، قطر تمدن هر دوره چند متر است اشياء و لوازم مخصوص هر دوره در طبقهٔ خود به‌دست آمده و چنين به‌نظر مى‌ِسد که اين منطقه از قديمى‌ترين دوره‌هاى مرکز تجمع انسان و انتشار تمدن بوده و پيش از هخامنشيان نيز چند هزار سکنه داشته است.


آثار و ادوات و جمجمه‌هاى يافت شده مدلل مى‌سازد که سکنهٔ اين ناحيه برخلاف نظر مورخان غربى و بعضى از باستان‌شناسان سامى نبوده بلکه بوميانى بوده‌اند که پيش از مهاجرت آرياها در سرتاسر نواحى جنوبى و مرکزى ايران سکونت داشته‌اند و دولت‌ها و حکومت‌هاى ايلامى را تشکيل داده، بسيارى از آداب و رسوم و طرز زندگى مردم آن روزگار با اين حفريات روشن شده و مى‌شود از جمله سبک خانه‌سازي، طرز دفن اموات، قرار دادن تنور در وسط اتاق‌ها.

آپادانا

ناحيه‌اى است در جهت جنوب شرقى در شوش که قصر زمستانى سلاطين بزرگ هخامنشى به‌خصوص خشايارشا و اردشير بوده است. در اينجا تخته‌سنگ‌هاى تراشيدهٔ عظيم، ته ستون‌هاى بزرگ با ترتيب هندسى بسيار دقيق و منظم آنچنان به وقار و متانت صف کشيده‌اند که گوئى با تحمل حوادث و تحولات بزرگ دو هزار و پانصد ساله هنوز آمادگى دارند تا هزاران سال ديگر به همين صورت باقى و استوار بمانند و هر کدام قدرت و عظمت روح بانيان خود را به خوبى نشان مى‌دهد مسئله مهم و جالب اينجا است که اين ناحيه جلگهٔ بسيار وسيعى است و نزديکترين تپه‌هاى سنگى و کوهستانى تا اينجا بيش از ۵۰ کيلومتر فاصله دارد. حالا اين تخته‌سنگ‌ها و ستون‌هاى به قطر و ضخامت يک تا دو متر و شايد بيشتر بچه وسيله در آن زمان به اين دشت حمل شده موضوعى اعجاب‌انگيز است. نظر باستان‌شناسان بر آن است که اين سنگ‌ها را از راه رودخانه به کمک جريان آب و يا زورق‌هاى خاص حمل کرده‌اند، گرچه پذيرفتن اين نظر خالى از اشکال نيست ولى هرچه باشد امر را ساده‌تر مى‌کند.


نمونهٔ کامل آپادانا در تخت‌جمشيد، تالار معروف به صد ستون است که با عظمت و جلال بيشتري، از آسيب زمانه گزند کمترى يافته و چنان مى‌نماياند که هزاران سال جوانتر از آثار شوش باشد گرچه مسلماً در يک‌زمان ساخته شده‌اند، شايد استحکام کمتر جنس سنگ‌هاى اين ناحيه به ويران آن کمک بيشترى کرده باشد.


در کليهٔ بخش‌هاى فوق آثار زير خاکى فراوانى از نوع ظروف سفالي، اسلحه، وسايل زينتي، اشياء فلزى مفرغى و همچنين الواحى که داراى علائم خط تصويرى است کشف شده است.


الواح گلى و سنگى متعددى که مربوط به ۱۷۰۰ سال قبل از ميلاد مى‌باشد در شوش به‌دست آمده، متن اين الواح اکثراً شامل اسناد و قراردادهاى حقوقى مى‌باشد.


در زمان هخامنشيان داريوش شهر تاريخى شوش را به پايتخت زمستانى خويش انتخاب نمود، کاخ مجللى با تزئينات فراوان در آن برپا کرد، همراه اين آثار کتيبه‌هائى که حاکى از تاريخچهٔ ساختمان کاخ و کارنامهٔ شاهنشاهى حدود کشور بوده است به‌دست آمده.


پس از داريوش خشايارشا و اردشير دوم و اردشير سوم در تکميل اين پايتخت زمستانى اقدام نمودند. در اراضى اطراف شوش آثار زيادى از ادوار مختلف ايلام، هخامنشي، اشکاني، ساسانى و اوايل اسلام به‌دست آمده است که شامل ظروف سفالى استخواني، فلزى و سنگ‌نبشه مى‌باشد.


در خلال کاوش‌هاى علمى شوش آثار فراوانى از دوران پايتختى شوش در عهد هخامنشى همراه با کتيبه‌هائى بر سنگ‌نبشته‌هائى بر روى الواح گلى و ستون و سرستون و پايه ستون کشف شده است، که کلاً حاکى از ساختمان کاخ و گزارش دوران پادشاهان و کارنامهٔ شاهان هخامنشى و حدود و ثغور کشور و نام و نشان شاهان آن سلسله مى‌باشد، روى‌هم‌رفته از بررسى تاريخى آثار کشف شده و مقايسهٔ آن آثار با کشفيات باستان‌شناسى ناحيهٔ بين‌النهرين تاريخ تقريبى آغاز تمدن در سرزمين شوش و نواحى مورد کاوش را به چهار هزار سال قبل از ميلاد مشخص ساخته‌اند.

بخش پيشه‌وران