رفتاردرمانى يکى از نظريههاى مشاوره است که با بهرهگيرى از نتايج حاصل از بررسىهاى عينى و عملى دربارهٔ رفتار، شيوههاى مناسبى را براى حل مشکلات روانى ارائه مىدهد. در اين نظريه، رفتار آشکار و قابل مشاهدهٔ فرد مورد مطالعه قرار مىگيرد. واتسون (Watson) در آمريکا براى نخستين بار اظهار داشت که در مطالعهٔ روانشناسى بايد از همان اصول و متدولوژى رايج در علوم مادى استفاده شود و مشاهدهٔ عينى ارگانيسم بايد تنها روش موفق در مطالعات روانشناسى بهحساب آيد. به عقيدهٔ واتسون تمام رفتارهاى انسان از طريق شرطى شدن قابل توجيه است. به نظر او هر محرک با پاسخى همراه است.
بررسى علمى شرطى شدن - که ريشهٔ رفتاردرمانى است - با کارهاى سيکانوف (Sechanov) پدر زيستشناسى شوروى در سال ۱۸۶۳ ميلادى آغاز گرديد. او وظايف مغز را در فرضيهٔ قوسانعکاسى خلاصه مىکند. قوسانعکاسي، مجموعهاى از گيرندهٔ حسي، نِرون حسي، احتمالاً يک يا چند نِرون رابط و نِرون حرکتى و عضو عملکننده است. به نظر سيکانوف، رفتار همان واکنش به محرکها است که از تعامل (کنش متقابل) بين تحريکات و ممانعتهاى قسمت مرکزى انعکاسى حاصل مىشود. پاولف (Pavlov) بر اساس اين نظريه، آزمايشهائى را با سگها آغاز کرد و پاسخهاى بزاقى سگها را در برابر محرکهاى گوناگون از طريق شرطى کردن کلاسيک مورد بررسى قرار داد. در آزمايشهاى پاولف، ابتدا محرک شرطى که پاسخى ايجاد نمىکند، به ارگانيسم ارائه مىگردد. سپس به فاصلهٔ چند ثانيه محرک غيرشرطى که بهطور انعکاسى پاسخ معينى ايجاد مىکند بر ارگانيسم وارد مىشود و نتيجهٔ آن پاسخ غيرشرطى است. با تکرار محرک شرطى و غيرشرطى به زودى محرک شرطى به تنهائى مىتواند همان پاسخ غيرشرطى را در ارگانيسم ايجاد کند (کرسيني، ۱۹۷۳).
اسکينر (Skinner) اصول جديد رفتاردرمانى را بر اساس شرطى کردن عامل (Operant) مطرح ساخته است. به نظر او انگيزش در انسان بر اثر آموزش حاصل مىشود و ذاتى نيست. اصول ارائه شده توسط اسکينر، قبلاً در قانون اثر (Low of effect) ثوراندايک (Thorndike) مطرح گرديده بود. به نظر ثوراندايک، رفتار با پاداش و تنبيه شکل مىگيرد و اعمالى که نتايج مطبوع دارند تکرار مىگردند و رفتارهائى که با پيامدهاى نامطبوع مواجه هستند فراموش مىشوند. به بيان ديگر، رفتار بهوسيلهٔ نتايج و پيامدهاى آن کنترل مىشود. تقويتکنندهها، عواقب رفتار را استحکام مىبخشند. تقويتکنندهها به دو نوع اوليه و ثانويه تقسيم مىشوند. تقويتکنندههاى اوليه نظير غذا بدون آنکه با تقويتکنندهٔ ديگرى همراه شوند موجب استحکام رفتار مىشوند. اين تقويتکنندهها زمانى مؤثرند که ارگانيسم به آنها نيازمند باشد. تقويتکنندههاى ثانويه نظير آفرين گفتن از طريق همراهى با تقويتکنندههاى اوليه بهتدريج آموخته مىشوند. براى تغيير رفتار بايد اولاً پاسخ مطلوب ارائه گردد؛ و ثانياً پاسخ مطلوب بلافاصله تقويت مثبت شود. لازم به توضيح است که در شرطىکردن کلاسيک بر يادگيرى عاطفى تأکيد مىشود و کاربرد آن در مشاوره، همان رفتاردرمانى است. در حاليکه در شرطىکردن عامل بر رفتار قابل مشاهده تأکيد مىگردد و کاربرد آن، در درمان اصطلاحاً تغيير يا تعديل رفتار ناميده مىشود.