ديهٔ دست و پا

مادهٔ ۴۱۸

از بين بردن مجموع دو دست تا مفصل مچ ديهٔ کامل دارد و ديهٔ هرکدام از دست‌ها نصف ديهٔ کامل است خواه مجنى‌عليه داراى دو دست باشد يا يک دست و دست ديگر را خلقتاً يا در اثر سانحه‌اى از دست داده باشد.

مادهٔ ۴۱۹

ديهٔ قطع انگشتان هر دست تنها يا تا مچ پانصد دينار است.

مادهٔ ۴۲۰

جريمهٔ ماليِ بريدن کف دست که خلقتاً بدون انگشت بوده و يا در اثر سانحه‌اى بدون انگشت شده است با نظر حاکم تعيين مى‌شود.

مادهٔ ۴۲۱

ديهٔ قطع دست تا آرنج پانصددينار است خواه داراى کف باشد و خواه نباشد و هم‌چنين ديهٔ قطع دست تا شانه پانصد دينار است خواه آرنج داشته باشد خواه نداشته باشد.

مادهٔ ۴۲۲

ديه دستى که داراى انگشت است اگر بيش از مفصل مچ قطع شود و يا بالاتر از آرنج قطع گردد پانصد دينار است به اضافهٔ ارش که با در نظر گرفتن مساحت تعيين مى‌شود.

مادهٔ ۴۲۳

کسى که از مچ يا آرنج يا شانه‌اش دو دست داشته باشد ديهٔ دست اصلى پانصد دينار است و نسبت به دست زائد قاضى به‌هر نحو که مصلحت بداند نزاع را خاتمه مى‌دهد.


تشخيص دست اصلى و زائد به‌نظر خبره خواهد بود.

مادهٔ ۴۲۴

ديهٔ ده انگشت دو دست و هم‌چنين ديهٔ ده انگشت دو پا ديهٔ کامل خواهد بود، ديهٔ هر انگشت عشر ديهٔ کامل است.

مادهٔ ۴۲۵

ديهٔ هر انگشت به عدد بندهاى آن انگشت تقسيم مى‌شود و بريدن هر بندى از انگشت‌هاى غير شست ثلثِ ديهٔ انگشت سالم و در شست نصف ديهٔ شستِ سالم است.

مادهٔ ۴۲۶

ديهٔ انگشت زائد ثلث ديهٔ انگشت اصلى است و ديهٔ بندهاى زائد ثلث ديهٔ بند اصلى است.

مادهٔ ۴۲۷

ديهٔ فلج کردن هر انگشت دو ثلث ديهٔ انگشتِ سالم است و ديهٔ قطع انگشت فلج ثلث ديهٔ انگشتِ سالم است.

مادهٔ ۴۲۸

احکام مذکور در مواد اين فصل در پا نيز جارى است.

ديهٔ ناخن

مادهٔ ۴۲۹

کندن ناخن به‌طورى که ديگر نرويد يا فاسد و سياه برويد ده دينار و اگر سالم و سفيد برويد پنج دينار است.

ديهٔ ستون فقرات

مادهٔ ۴۳۰

شکستن ستون فقرات ديهٔ کامل دارد خواه اصلاً درمان نشود يا بعد از علاج به‌صورت کمان و خميدگى درآيد يا آنکه بدون عصا نتواند راه برود يا توانائى جنسى او از بين برود يا مبتلا به سلس و ريزش ادرار گردد و نيز ديهٔ جنايتى که باعث خميدگى پشت شود يا آنکه قدرت نشستن يا راه رفتن را سلب نمايد ديهٔ کامل خواهد بود.

مادهٔ ۴۳۱

هرگاه بعد از شکستن يا جنايت وارد نمودن بر ستون فقرات معالجه مؤثر شود و اثرى از جنايت نماند جانى بايد يکصد دينار بپردازد.

مادهٔ ۴۳۲

هرگاه شکستن ستون فقرات باعث فلج شدن هر دو پا شود براى شکستن ديهٔ کامل و براى فلج دو پا دو ثلث ديهٔ کامل منظور مى‌گردد.

ديهٔ نخاع

مادهٔ ۴۳۳

قطع تمام نخاع ديهٔ کامل دارد و قطع بعضى از آن به نسبت مساحت خواهد بود.

مادهٔ ۴۳۴

هرگاه قطع نخاع موجب عيب عضو ديگر شود اگر آن عضو داراى ديهٔ معين باشد بر ديهٔ کامل قطع نخاع افزوده مى‌گردد و اگر آن عضو داراى ديهٔ معين نباشد ارش آن بر ديهٔ کامل قطع نخاع افزوده خواهد شد.

ديهٔ بيضه

مادهٔ ۴۳۵

قطع دو بيضه دفعتاً ديهٔ کامل و قطع بيضهٔ چپ دو ثلث ديه و قطع بيضهٔ راست ثلث ديه دارد.


تبصره:

فرقى در حکم مذکور بين جوان و پير و کودک و بزرگ و عنين و سالم و مانند آن نيست.

مادهٔ ۴۳۶

ديهٔ ورم کردنِ دو بيضه چهارصد دينار است و اگر تورم مانع راه رفتن مفيد شود ديهٔ آن هشتصد دينار خواهد بود.

ديهٔ دنده

مادهٔ ۴۳۷

ديهٔ هريک از دنده‌هائى که در پهلوى چپ واقع شده و محيط به قلب مى‌باشد بيست و پنج دينار و ديهٔ هريک از ساير دنده‌ها ده دينار است.

ديهٔ استخوان زير گردن

مادهٔ ۴۳۸

شکستن مجموع دو استخوان ترقوه ديهٔ کامل دارد و شکستن هرکدام از آنها که درمان نشود يا با عيب درمان شود نصف ديهٔ کامل است و اگر به‌خوبى درمان شود چهل دينار مى‌باشد.

ديهٔ نشيمن‌گاه

مادهٔ ۴۳۹

شکستن استخوان نشيمن‌گاه (دنبالچه) که موجب مى‌شود مجنى‌عليه قادر به ضبط مدفوع نباشد ديهٔ کامل دارد و اگر قادر به ضبط مدفوع باشد و قادر به ضبط باد نباشد ارش پرداخت خواهد شد.

مادهٔ ۴۴۰

ضربه‌اى که به حد فاصل بيضه‌ها و دبر واقع شود و موجب عدم ضبط ادرار يا مدفوع گردد ديهٔ کامل دارد و هم‌چنين اگر ضربه به محل ديگرى وارد آيد که در اثر آن ضبط ادرار و مدفوع در اختيار مجنى‌عليه نباشد.

مادهٔ ۴۴۱

از بين بردن بکارت دختر با انگشت که باعث شود او نتواند ادرار را ضبط کند علاوه بر ديهٔ کامل زن، مهرالمثل نيز دارد.

ديهٔ استخوان‌ها

مادهٔ ۴۴۲

ديهٔ شکستن استخوان هر عضوى که براى آن عضو ديهٔ معينى است خمس آن مى‌باشد و اگر معالجه شود و بدون عيب گردد ديهٔ آن چهارپنجم ديهٔ شکستن آن است و ديهٔ کوبيدن آن ثلث ديهٔ آن عضو و در صورت درمان بدون عيب چهارپنجم ديهٔ خردشدن استخوان مى‌باشد.

مادهٔ ۴۴۳

در جدا کردن استخوان از عضو به‌طورى که آن عضو بى‌فائده گردد دو ثلث ديهٔ همان عضو است و اگر بدون عيب درمان شود، ديهٔ آن چهارپنجم ديهٔ اصل جدا کردن مى‌باشد.


نظريهٔ فقهاى شوراى نگهبان درخصوص متن مادهٔ ۱۵۲ قانون ديات مصوب ۱۳۶۱ و مادهٔ ۴۴۳ قانون مجازات اسلامى مصوب ۱۳۷۰:

رياست محترم دادگاه کيفرى يک شعبهٔ ۲ اراک


نامهٔ شمارهٔ ۱۴۲۳ مورخ ۲۲/۱۰/۱۳۷۱ در جلسهٔ فقهاى شوراى نگهبان مطرح و نظر آقايان فقهاء بدين شرح اعلام مى‌گردد:


منظور از جدا شدن استخوان در مادهٔ مذکور در قانون ديات و قانون مجازات اسلامى اين که استخوان به‌کلى از مفصل بيرون آمده باشد که قهراً قسم خاصى از دررفتگى است نه مطلق دررفتگى و مقصود بريده شدن استخوان و جداشدن آن از عضو نيست و با اين برداشت مادهٔ مذکور مورد تائيد شوراى نگهبان قرار گرفته است.


دبير شوراى نگهبان - احمد جنتى


مجموعهٔ قوانين سال ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۵۹.

ديهٔ عقل

مادهٔ ۴۴۴

هر جنايتى که موجب زوال عقل گردد ديهٔ کامل دارد و اگر موجب نقصان آن شود ارش دارد.

مادهٔ ۴۴۵

از بين بردن عقل يا کم کردن آن موجب قصاص نخواهد شد.

مادهٔ ۴۴۶

هرگاه در اثر جنايتى مانند ضربهٔ مغزى و شکستن سر يا بريدن دست، عقل زائل شود براى هرکدام ديهٔ جداگانه خواهد بود و تداخل نمى‌شود.

مادهٔ ۴۴۷

هرگاه در اثر جنايتى عقل زائل شود و ديهٔ کامل از جانى دريافت شود و دوباره عقل برگردد ديه مسترد مى‌شود و ارش پرداخت خواهد شد.

مادهٔ ۴۴۸

مرجع تشخيص زوال عقل يا نقصان آن دو نفر خبرهٔ عادل مى‌باشد و اگر در اثر اختلاف رأى خبرگان زوال يا نقصان عقل ثابت نشود قول جانى با سوگند مقدم است.