ساخت قدرت در دورانهاى مختلف تاريخي، در خطّهٔ خوزستان، از اشکال متفاوتى تبعيت کرده است. هرچند عناصر و اجزاء متشکله آن، تغييرى نکرد، ولى در نوع روابط بين اجزاء و چگونگى هماهنگى بين آنها، دگرگونىهائى پديد آمد. زمانى اين ساختار مستقل از حکومت مرکزى و کاملاً داراى اجزاء هماهنگ بود، که با قدرت يافتن حکومت مرکزي، معمولاً فردى از امراى لشکرى در رأس هرم قدرت منطقه، منصوب مىشد. و عناصر اصلى قدرت در منطقه، در ظاهر تحت حاکميت وى قرار مىگرفتند. و گاهى ساختار مذکور به ساختهاى کوچکترى جدا و مجزا شده و هريک بهطور مستقل بر بخشى از طوايف منطقه، حکومت مىراندند. ساخت قدرت رسمى تا قبل از سرکوب شيخ خزعل توسط رضاشاه منطبق به ساختار غيررسمى قدرت بود. ولى از اين تاريخ بهبعد، ساخت رسمى قدرت در منطقه، جزئى از حکومت مرکزى وقت مىشود. در حالىکه قدرت غيررسمى همچنان در دست شيوخ منطقه باقى ماند. و بعضاً شورشهائى از سوى شيوخ در جهت انطباق اين دو ساخت بهعمل آمد که همگى با شکست روبهرو شدند ولى برخى از قدرتمندان محلى با حفظ اقتدار غيررسمى با پذيرش سلطهٔ حکومت مرکزى در ساختار سياسى رسمى کشور وارد شدند.
بهطور کلى مىتوان گفت، عشاير عرب استان خوزستان، در طول تاريخ اقامت خود در اين منطقه، ساختار سياسى هرمى شکل داشتند که در رأس آن شيخالمشايخ و در سلسله مراتب بعدي، رئساى طوايف و همچنين افرادى که چند روستا را تحت سرپرستى داشتند قرار داشت و پس از آن عجيد که سرپرستى يک پارچه آبادى را عهدهدار بود و در پائينترين لايهٔ سياسى ـ يعنى قاعده هرم ـ عامهٔ مردم بودند.