وظايف رعايا

افراد طايفه، در کليه مراحل زندگى اجتماعي، نسبت به اوامر رهبر آنها اطاعت محض داشتند. آنها در نزاع‌ها و جنگ‌هاى قبايلى و هم‌چنين ستيز با دولت مرکزي، سربازانى شجاع، مطيع و از جان گذشته بودند، و در زندگى روزمره‌ خود از اعمال و گفتار شيخ، پيروى مى‌کردند. رعايا هم‌چنين موظف بودند هرگونه معامله (جزئى و کلي) را، در درون و يا خارج از طايفه با شيخ در ميان نهند و با نظر وى به انجام آن کار مبادرت ورزند. آنها در انجام کليهٔ آداب و سنن قومي، از نظرات و اوامر شيخ تبعيت مى‌کردند.

شيوه‌هاى رهبران

شيوه‌هاى رهبران در حفظ و ادامهٔ سلطه هدف رهبران، سلطه بر مردم بود، حال اگر به‌طور مستقل نمى‌توانستند حکومت کنند با پذيرش تسلط حکومت مرکزي، چنين مى‌کردند، با اين تفاوت که براى حفظ سلطهٔ خود، مجبور بودند، بخشى از ثروتى را که از استثمار رعايا به‌دست مى‌آوردند به پايتخت روانه سازند. شاهد تاريخى بر اين مدعا، حکومت شيوخ مشعشيان مى‌باشد. حکومت محلى مذکور در سال ۹۱۴ هجرى قمرى با قتل سيد علي، والى وقت توسط شاه اسماعيل صفوى برچيده شد، ولى ديرى نگذشت که شيوخ مشعشى بار ديگر بر بخش غربى خوزستان مسلط شدند. با اين تفاوت که به سلطه حکومت صفوى گردن نهادند. شيوخ عرب خوزستانى براى حفظ سلطهٔ خود در دوران وابستگى به حکومت مرکزى از شيوه‌هاى خاصى بهره مى‌جستند از جمله:


- تطميع درباريان حکومت مرکزى:

شيخ خزعل، در دوران پادشاهى مظفرالدين شاه قاجار، يکى از نزديکان خويش را با ثروتى فراوان، به تهران فرستاد. فرد مذکور، مأمور تطميع درباريان، به‌ويژه ميرزا على‌اصغر خان اتابک، در راستاى حفظ حکومت محلى براى شيخ خزعل بود. شيخ با چنين اقداماتى توانست حاکميت خود را بر مناطق خرمشهر و شادگان تثبيت نمايد و حکومت اين مناطق را از دايرهٔ سلطهٔ نمايندهٔ حکومت مرکزى در خوزستان خارج سازد و به‌عنوان حاکمى مستقل، مستقيماً با حکومت مرکزى در تهران مرتبط شود.


- دادن رشوه به مأموران دولتي:

حاج سياح در خاطرات خود يادآور شده است که:


”پس از وداع با شيخ مزعل، سوار زورق شده و از رود کارون رو به بالا صعود کرديم. در ميان زورق، ميرزا محمدعلى از غذا و خرما و ميوه که به امر شيخ برداشته بود، بسته‌اى داشت. از ميان بسته، کيسه‌اى که صد اشرفى داشت، بيرون آورد و گفت: ”شيخ هديه کرده و امر کرده از اسب ممتاز اين ولايت هم يک رأس در اين منزل داده شود.“ خواستم رد کنم. گفت: ”اين رسم شيخ است که هرکس به ديدن او مى‌رود، انعامى کند و از امتناع شما خيلى دلتنگ خواهد شد.“ به ناچار قبول کردم.“


- جلوگيرى و ممانعت از تماس مأموران حکومت مرکزى با مردم:

به‌محض اينکه مأمورى از مرکز به خوزستان جهت بازديد و وارسى امور مى‌آمد. رهبر محلي، فرد يا افرادى را به‌عنوان محافظ و در عين حال جاسوس ـ همراه مأمور دولتى مى‌کرد و به او متذکر مى‌شود که از تماس مردم با مأمور دولتى ممانعت نمايد. حاج سياح پس از اينکه در کتاب خاطرات خود از خوش‌رفتارى شيخ مزعل سخن مى‌گويد، يادآور مى‌شود که:


”اذن خواستم در محمره (خرمشهر فعلي) گردش نمايم، اذن داده دو نفر همراه کرد که مواظب بودند از احوال آن مردم در رفتار شيخ و دخل شيخ از کسى سؤال نکنم.“


- بزرگ جلوه دادن خطر ادارات دولتى:

پس از دستيابى رضاشاه به شيخ خزعل حاکم بلامنازع ـ حکومت مرکزى تلاش نمود با گسترش سازمان‌هاى ادارى و مؤسات دولتى در منطقه، از قدرت شيوخ محلى بکاهد. شيوخ نيز که از هدف دولت مطلع بودند، با عمده کردن خطر ادارات دولتي، مردم را به اتحاد و انسجام ايلى دعوت نمودند. و در واقع نگذاشتند که مردم به مؤسسات دولتى جهت انجام کارهاى خود مراجعه کنند و در صورت لزوم، خود به نمايندگى از مردم به سازمان‌هاى ادارى مراجعه مى‌کردند.


- حفاظت ظاهرى از امنيت منطقه:

شيوخ محل به‌ گونه‌اى عمل مى‌کردند که هيچ‌کدام از سازمان‌هاى اداري، جز از طريق آنها قادر به انجام کارى نباشند. آنها با شيوه‌هاى مختلف از پخش شايعه گرفته تا به‌وجود آوردن غائله به مسئولين ادارات دولتى وانمود مى‌کردند که امنيت تنها با واسطه آنها در منطقه پديد مى‌آيد.


به‌عنوان مثال، اگر ادارهٔ دارائى مى‌خواست از دهقانان ماليات بگيرد، شيوخ آنها را به نافرمانى تحريک مى‌کردند. در اين صورت اداره دارائى يا دهقانان را دستگير کرده و اموال آنها را توقيف مى‌کرد با اينکه راه سهل‌ترى انتخاب مى‌کرد و آن مراجعه به رهبران محلى براى وصول ماليات بود که معمولاً ادارات دولتى راه دوم را برمى‌گزيدند و بدين ترتيب رياست شيوخ مشروعيت قانونى مى‌يافت.


- سرکوب مخالفين محلى با استفاده از اعمال نفوذ در ادارات دولتى:

شيوخ با اعمال نفوذ در سازمان‌هاى ادارى و نظامي، از قدرت آنها جهت سرکوب و ارعاب مخالفين، سود مى‌جستند يا اينکه با سلب حمايت خود از رعايا در برابر دستگاه‌هاى اداري، مردم را در مقابل اذيت و آزار و سازمان‌هاى اداري، تنها مى‌گذاشتند. در نتيجه رعايا براى نجات از ظلم شيوخ و سازمان‌هاى دولتي، پراکنده شده‌اند، قبيلهٔ حنافره نيز در شادگان سکونت دارد.