مراسم بعد از عروسى
روزهاى بعد از عروسى نيز مراسم برگزار مىشد. روز دوم ضيافتى به شام از طرف خانواده عروس برگزار مىگرديد که تعدادى از بستگان دو فاميل به آن دعوت مىشدند. اين ضيافت را داماد سلام مىگفند. داماد به ديدار پدرزن و مادرزن مىرفت و سنت بر اين جارى بود که داماد دست پدرزن و مادرزن را ببوسد. پدرزن نيز هديهاى به داماد خود مىداد.
روز سوم نيز مراسم ديگرى برگزار مىشد که به ان داغ ورجان مىگفتند. اين جلسه در منزل داماد تشکيل مىشد و شرکتکنندگان آن فقط جوانان بودند رسم بود که غذاى اصلى فقط آشرشته باشد. البته اغذيه ديگر نيز به آن اضافه مىشد.
روز هفتم کليه اعضاء فاميل دو طرف به ديدن عروس مىرفتند و هرکسى به فراخور ميل با استطاعت مالى خود هديهاى به عروس مىداد. اين روز در واقع در همان پاتختي بود.
برنامههاى عروسى
برنامه مربوط به مراسم عروسى بستگى به وضع مالى خانواده داشت. عروسى خانوادههاى کمدرآمد ساده و بىآلايش انجام مىشد و در يک روز با پذيرائى ناهار و شيرينى و ميوه پايان مىپذيرفت.
غذاى متداول در عروسىهاى اين طبقه معمولاً آبگوشت بود که خيلى عادى و خوشمزه تهيه مىشد بهطورىکه آبگوشت عروسى براى تعريف از غذاهاى خوشمزه ضربالمثل شده بود.
بيشتر خانوادههاى متوسط مراسم عروسى را در يک روز و يک شب برگزارى مىکردند. عروسى در بعضى خانواههاى متمکن و خوانين يا خانوادههائى که يک فرزند داشتند و علاقهمند بودند عروسى تنها فرزند آنها مفصل و مجلل برگزار شود گاه چند روز و چند شب ادامه داشت و مدعوين براى يک روز و يک شب و يا بستگان نزديک و دوستان براى تمام مدت عروسى دعوت مىشدند.
ناهار عروسى را وليمه مىگفتند و مدعوين معمولاً مردان بودند. در عروسىهاى مفصل که چند روز وليمه داده مىشد هر روز براى ناهار عدهاى از طبقات شهر را دعوت مىکردند و معمولاً تجانس و سنخيت مدعوين رعايت مىشد. هريک از مدعوين پس از ورود با شربت و چاى پذيرائى مىشدند. تا هنگام صرف ناهار برسد. ناهار يا در اطراف سفره صرف مىشد يا بهوسيله سينىهاى بزرگ مسى که به مجمعه معروف است پذيرائى بهعمل مىآمد. در هر مجمعه دو سه نوع غذا معمولاً چلوخورش و پلو و قاشق و چنگال و دوغ و ترشى و پنير و سبزى و غيره براى سه نفر گذاشته مىشد. دسر غذا نيز معملاً خربزه و انگور بود که اواخر تابستان در تويسرکان به وفور وجود داشت. تزئينات چيدن سفره و پذيرائى به کيفيتى بود که قبلاً در مبحث غذا به آن اشاره شده است.
در بعضى عروسىها برنامه شب از بسيارى جهات متفاوت با روز بود. اگر روزها با ناهار وليمه و پذيرائى معمولى مانند يک مهمانى پرجمعيت انجام مىشد. بيشتر مدعوين براى شبهاى عروسى از بستگان و دوستان و جوانان محل بودند. مراسم به اين ترتيب بود که از اوايل شب مدعوين بهتدريج در محل عروسى حضور مىيافتند. البته جاى زنها و مردها جدا بود. زنها برنامههاى خاص خود را داشتند.
نوازندگان نيز از همان دقايق اول ترنم موسيقى را آغاز مىکردند. نوازندگان اغلب محلى بودند که سازهائى مثل تار و کمانچه و ضرب و دف يا دايره زنگى مىنواختند و اواخر ويولوننواز هم در جمع نوازندگان پيدا شده بود. بين نوازندگان خوانندهاى نيز بود که ابتدا با صداى خوشآواز در دستگاههاى موسيقى اصيل ايرانى اجراء مىکرد و بعد آهنگهاى محلى و تصانيف مشهور را نوازندگان دستهجمعى اجراء مىکردند. عدهاى از حضار نيز با آنها همصدا مىشدند. عمومىترين وسيلهٔ موسيقى در عروسىها سرنا و دهل بود که آن را ساز و دهل يا ساز دول مىگفتند ساز و دهل از قديمىترين و اصيلترين آلات موسيقى ايران است که دهها قرن قدمت دارد و اقوام مختلف ايرانى در موارد مختلف چه در عروسى و چه در عزا و چه در صحنههاى مبارزه و جنگ از آن استفاده مىکردهاند. در تويسرکان سرنانوازان ماهرى وجود داشت که در نواختن انواع آهنگها و موسيقى اصيل ايرانى تسلط داشتند. دهلزنها نيز گهگاه حرکات جالبى انجام مىدادند. مخصوصاً هنگامىکه عدهاى با آواى ساز و دهل رقص چوبى مىکردند. مثلاً در حال نواختن دهل خود را خم مىکردند و دهل را تا سطح زمين پائين مىآوردند و در همان حال مىچرخيدند و سپس با يک حرکت سريع چرخيدن دهل را تا بالاى سر خود بالا مىآوردند و حضار را تشويق به چوبى مىکردند.
ساز سنتى ديگرى که در بعضى عروسىها نواخته مىشد موسوم به زموره بود. زموره متشکل از چهار عدد نى مىباشد که دو عدد آن بزرگ و دو عدد ديگر کوچکتر است و کنار هم چسبيده شدهاند.
نى کوچکتر ار فيق مىگويند که با دميدن در آن صدا ايجاد مىشود.
عدهاى از مدعوين با نواى ساز و دهل به رقص چوبى مىپرداختند. رقص چوبى سابقاً در تويسرکان رواج داشت و در مراسم عروسى در شهر و دهات بهطور دستهجمعى انجام مىشد.
رقص چوبى يکى از اصيلترين و قديمىترين سنتهاى هنرى ايرانيان است که قرنهاى متمادى بين اقوام اين مرز و بوم متداول بوده و فعلاً در نواحى کردستان بيشتر از نواحى ديگر ايران رواج دارد، اين رقص با توجه به ريتم و نحوه اجراءِ آن که دست اندر دست و بازو و در بازو بودن و همآهنگى در حرکات پاها از خصوصيات آن مىباشد. مىتوان گفت سمبلى است از اتحاد و همگام بودن و نظم و ديسيپلين که بيش از آنچه جنبه بزمى داشته باشد جنبه رزمى دارد.
شعبدهبازى
کارهاى شعبدهبازى که چند سال است در عروسىها رواج پيدا کرده آن زمان نيز در عروسىهاى تويسرکان متداول بود. شخصى بود به نام مرشد عنايت که در شعبدهبازى مهارت داشت هرچند کارهاى او نسبت به شعبدهبازىهاى امروز شايد ساده و معمولى بهنظر مىرسيد ولى در آن زمان خيلى جالب و سرگرمکننده بود. مثلاً تعدادى سوزن بهدست مىگرفت و جلو چشم تماشاچيان آنها را يکى پس از ديگرى داخل گوشهاى خود فرو مىکرد بعد با حرکات و ژستهاى جالبى شروع به گفتن کلمات نامفهومى شبيه کلمات ژاپنى مىکرد بعد دستهاى خود را بههم مىزد تا به همه نشان دهد که چيزى داخل انگشتان او نيست. سپس با دو انگشت شصت و سبابه خود در ميان حيرت حضار سوزنها را از گوشه چشمان خود بيرون مىکشيد...
کار ديگر او آن بود که مقدار نسبتاً زيادى کاغذ را با دست تکهتکه مىکرد و آنها را مثل لقمه غذا يکى پس از ديگرى به دهان خود فرو مىبرد و شروع به جويدن مىنمود و طورى وانمود مىکرد که مشغول قورت دادن و بلعيدن کاغذها است.
در بعضى از عروسىها بهخصوص در دهات مرسوم بود که مدعوين بهجاى هديه (يا به اصطلاح امروز کادو) به عروس و داماد پول مىدادند. اين پول را دعوتانه مىگفتند براى جمعآورى دعوتانه رسم بر اين جارى بود که يک سينى بزرگ يا مجمعهاى کنار در ورودى اتاقى که مدعوين در آن حضور داشتند مىگذاشتند. ساز و دهل نيز شروع به نواختن مىکرد مدعوين بهنوبت هريک به فراخور بودجه و درجهٔ قرابت و دوستى پولى در سينى مىگذاشتند.