کمپفر نيز در سفر نامهٔ خود به لباس درباريان صفويه اشاره کرده است. تاج همچنين کلاه بلندى است با شکل خاص خود که در دربار ايران بسيار ديده مىشود و پادشاه آن را بر سر مىگذارد. بزرگان کشور نيز در جشنهاى باشکوه در حضور سلطان آن را به سر مىگذارند، اين کلاه از ماهوت ساخته شده با گلهاى طلا زينت يافته و چند رديف جواهر نفيس به دور آن نشاندهاند... و به همين جهت تاج تومار گويند (نوع سادهٔ اين تاج را سران چريک قبيله ترک، صوفىها و يساولىها يعنى خواجهسرايان حرم سلطان به سر مىگذارند) رنگ آن قرمز عارى از زينت است.
جرج کوزن نيز اشاره مىکند که عمامه در زمان صفويه رايج بود. مؤلف کتاب ايران قديم و تهران قديم مىنويسد که: چون در زمان صفوى سلاطين تا حدى خود را روحانى و مذهبى جلوه مىدادند عمامهٔ سبز را که نشانهٔ سيادت آنها بود بهعنوان کلاه يا سرپوش براى خويش انتخاب نمودند و براى اينکه امتيازى نسبت به ديگران داشته باشند تاج يا جغه جواهر بر روى آن نصب مىکردند. اهل علم و رجال عمامهٔ عادى به سر مىگذاشتند و کلاههاى بقيهٔ مردم به همان حال سابق ماند. وى مىافزايد: چون نادرشاه و کريمخان جنبهٔ روحانى نداشتند شال ترمهدوزى حاشيهدارى به کلاه عادي، پيچيده، آنها را به سر مىگذاشتند تا ميان ايشان و ديگران امتيازى باشد.
قورچىها کلاهى دارند که به تاج موسوم است و اين عبارت است از عمامهاى که از پارچهٔ سفيدى در قاعده و قسمت قرمزى روى آن، تشکيل مىشود. در اين قسمت قرمز که به شکل مخروط ناقص است، دوازده ترک (Tark) ديده مىشود که يادآور دوازده امام مورد احترام شيعيان است.
جملى کارّي که در زمان شاه سليمان صفوي به ايران آمد و در مراسم تاجگذارى شاه سلطان حسين شرکت داشت به وصف لباس ايرانيان با توجه به موقعيت اقتصادى هر قشر اجتماعى پرداخته است و مىنويسد: لباس متداول ايرانى جُبّهاى است که تا قسمتى پائينتر از زانو را مىپوشاند آستينهاى تنگ و دراز دارد و تا روى دست مىافتد، آستينها دکمه ندارند و با نوارى که روى آن دوخته شده بسته مىشود. جُبّه ثروتمندان از پارچهٔ ابريشمى تهيه مىشود کمربندى از همان جنس روى آن مىبندند. معمولاً از دو نوک کمربند چند گل زرين آويخته مىشود. روى جبه لباس گشادتر ديگرى مىپوشند. اين لباس نيز از ابريشم يا پارچهٔ پشمى نازک و لطيف تهيه مىگردد. قيمت اين پارچه تقريباً معادل بهاء پارچههاى زربفت است. پيراهن ايرانيان از حرير رنگارنگ يا پارچه کتانى و نخى دوخته مىشود. بلندى چکمههاى ايران تا کمى بالاتر از مچ مىرسد و غالباً اين چکمهها ظريف، چسبان و خوشترکيب دوخته مىشود. کلاه ايرانى عمامهاى است از حرير زربفت يا حرير گلدوزى شده، معمولاً جهت زيبائى به جلوى آن چيزى شبيه بادبزن نصب مىکنند.
بعضى اشخاص روى جُبّه، بالاپوش به تن مىکنند که آستين ندارد کمى از جُبّه کوتاهتر است و کردى ناميده مىشود. در فصل زمستان به کردى از پوست خز يا پوست برهٔ خراسانى آستر مىگيرند گاهى اين آستر از پارچهٔ پشمى گرفته مىشود. ايرانيان در موقع شدت سرما، لباس گشادى نيز مىپوشند که تا نوک پاى آنها را مىپوشاند اين لباس از پشم و گاهى از يک نوع ماهوت دوخته مىشود ثروتمندان به اين لباس آسترى از پوست خز مىگيرند. ايرانيان غالباً خوشلباس هستند و هر سال مبلغ زيادى صرف لباس و پوشاک خود مىکنند. سلاح کمرى ايرانيان خنجر است. قبضه و غلاف خنجر ثروتمندان معمولاً طلاکارى شده و مرصّع است. جورابهاى ايرانى خيلى گشاد هستند. از پارچههاى پشمى يا زربفت تهيه و با سنگهاى قيمتى تزئين مىشوند جورابهاى دستبافت نيز متداول است.
لباس روستائيان بسيار ساده است. ساق پا را با مچپيچ پشمى مىپوشانند و پارچهٔ چرمى نيز در قوزک پا مىبندند که جوراب و پاى آنها را حفظ مىکند.
تاورنيه و هم جملى کارّى معتقد هستند که زنان ايرانى (عصر صفويه) کلاهکى (کلاه کوچک) روى سر مىگذاردند که دور آن توسط سکههاى طلا و نقره و سنگهاى قيمتى تزئين مىگشت.
کارّى در همين زمينه مىنويسد: لباس زنان فرق زيادى با لباس مردان ندارد. جلوى پيراهن باز است با کمربندى بسته مىشود، دامن پيراهن روى مچ دست محکم مىگردد. زنهاى ايرانى کلاهکى روى سر مىگذاردند. دور کلاهک زنان ثروتمند سکههاى طلا و نقره و سنگهاى قيمتى دوخته مىشود. دختران و زنان جوان نوار پارچهاى را پشت سر آويزان مىکنند که به کيسهاى مخملى منتهى مىشود و گيسوان خود را توى آن کيسه جاى مىدهند و روى دوش مىاندازند. کفشهاى زنان شبيه کفشهاى مردان است منتهى به رنگهاى گوناگون.