انواع سکونتگاههاى روستائى
سکونتگاههاى روستائى قديمى هم در دوران توسعه کوچنشينى و هم در قرون وسطى و دوران معاصر موجوديت خود را حفظ کردهاند. تعداد معينى از واحدهاى بزرگى مانند اصفهان، يزد، کرمان، و ساير واحدهاى حاشيه کوير بهعلت وسعت و قدرت دفاعى تسلط بر جادهها در مواقع حملات اقوام مختلف مخصوصاً ترکها و مغولان از نابودى کامل در امان ماندند.
منابع آب مانند چشمه، کاريز و غيره هسته اصلى روستا را تشکيل مىدهند و عواملى چون مسائل دفاعى در شکلگيرى روستاها چندان نقشى ندارند. مطابق قانون عمومى مقر اصلى روستا بر روى دامنه شيبدار و سنگى که از ساحل دره آغاز مىشود قرار دارد.
بافت سکونتگاههاى قديمى کوهستانى بههم ريخته و نامنظم است اما گاهى وضع توپوگرافى زمين شکل منظمى به آنها مىبخشد. بدين ترتيب که روستاها به چندين بخش تقسيم مىشود. در نواحى که دسترسى به درخت تبريزى و بيد است، پشت بامها مسطح است در حالىکه در بيشتر نواحى صحرائى پشت بامها گنبدى شکل است. مساکن معمولاً پنجره ندارند.
سکونتگاههاى روستائى در کرانههاى درياى خزر
يکجانشينى از گذشتههاى خيلى دور در گيلان و مازندران و در قسمت مغرب گرگان مرسوم بود اما تاريخ بهرهبردارى و نوع بهرهبردارى از زمين و شرايط محيط طبيعى و ويژگىهاى خاص اين نواحى آنرا از فلات مرکزى ايران متفاوت، و سکونتگاههاى آن را متمايز کرده، و در گروه خاصى قرار داده است.
يکى از ويژگىهاى اين ناحيه، عموميت داشتن دو دسته از روستاها يعنى روستاهاى پراکنده با بافت نامنظم و روستاهاى متمرکز است. روستاهاى پراکنده به شکل ستارگان کوچکى هستند که از چند خانهٔ جدا اما نزديک بههم تشکيل شدهاند.
پشتبامها شيب تندى دارد و بيشتر با ساقهٔ برنج با توفال پوشيده شدهاند. در شهرها مانند رشت، پشت بامها شيب کمترى دارد و از سفال يا شيروانى پوشيده شده يا در ساختمان مصالح کارخانهاى چون سيمان و آهک و گچ و چوب بهکار رفته و عموماً عنصر غالب چوب است.
روستاهاى متمرکز تنها در مناطق کوهستانى جنگلى خزر و در جلگههاى باريک دامنههاى البرز متمرکزتر هستند. همچنين خانههاى انفرادى نيز در اين نواحى بسيار فشرده هستند.
سکونتگاههاى قلعهاى
سکونتگاههاى بارز و پراکنده تقريباً نشان دهنده امنيت کوهستانها يا عدم نفوذ دستاندازى کوچنشينان هستند. اما در جلگهها و در فلات داخلى بهعلت اينکه روستاها مرتباً مورد تاخت و تاز و حملات کوچنشينان بودهاند لذا شکل قلعه را به خود گرفتهاند. اينگونه روستاها با ديوارهاى بلند، با برجهائى در گوشهها و يک دروازه بزرگ ورودى با برج نگهباني، طرح مستقلى دارند. شکل روستاهاى قلعهاى که بهترين نمونه آن را در روستاى طالخونچه نزديک شهر مبارکه استان اصفهان مىتوان ديد. اينگونه مساکن در نيمه اول و آغاز هزاره دوم از هزاره اول ق.م بلافاصله پس از غلبه کوشانها در فرغانه پديد ـ آمدند ـ معمارى قلعهاى نتيجه مقتضيّات يک زمان خاص سخت نبوده بلکه اين نوع معمارى زادهٔ فرهنگ جامعه ايرانى است. روستاهاى قلعهاى در نقاط مختلف کشور در فارس، اصفهان، تهران، خوزستان در شمال غربى کشور و در سيستان ديده مىشوند. تعداد اين روستاها در خراسان بيشتر است. غالباً اين نوع روستاها در جلگهها و در سرزمينهائى که در معرض يورش هستند ساخته شدهاند.
سکونتگاههاى روستائى با سنتهاى کوچنشينى
ساختمان اين روستاها ژئومتريک است يا حداقل شکل منظم و مرکزيت طرحريزى شدهاى دارد فواصل خانهها از يکديگر نسبتاً مناسب و بازتر از سکونتگاههاى قديمى است. شکل برخى از مساکن قديمى مانند اوبه در نزد ترکمنها يا سياه چادر در زاگرس يا کَپَر در بلوچستان است. با مطالعه مرفولژى روستاها به آسانى مىتوان سکونتگاههاى جديد کوچنشينان را از سکونتگاههاى روستانشينان که به گذشته دور تعلق دارد بازشناخت.
واحه نيکشهر در بلوچستان از تجمع تعدادى از کلبههاى مخروطى يا نيمکرهاى يا کلبههائى که بهصورت پراکنده در داخل باغات نخل يا در حاشيه مزارع غلات قرار دارند تشکيل شده است. مساکن گلى مستطيل شکل با پشتبامهاى مسطح در نيکشهر بسيار کم مىباشد.
در بشاگرد در مغرب نيکشهر بخش اعظم مساکن بهصورت کلبههاى نيمکرهاى شکل که در اصطلاح محلى کَپَر ناميده مىشود مىباشد. همچنين لاهار که از چندين کلبه متعلق به مردم نيمهکوچنشين تشکيل شده است.
(چند لاهار يک شهر را تشکيل مىدهد) در اينجا يک سنت قديمى از دوران نيمهغارنشينى معمول است و آن انبارهاى عمومى است که هسته مرکزى جوامع را تشکيل مىدهند. نيمهکوچنشينى در بشاگر به قبل از قرون وسطى مىرسد. شکل مهاجرت آنان متعلق به زندگى نيمهکوچنشينى گذشته اما روش کشت و برداشت متعلق به روستائيان يکجانشين است.
انواع مزارع و چشماندازهاى روستائى
تراکم جمعيت در روستاهاى ايران، حتى در کرانههاى درياى خزر که در آن پراکندگى سکونتگاهها نسبت به ساير نواحى ايران بيشتر است، بيشتر مىباشد.
سازمانهاى تعاونى سنتى از چشماندازهاى مهم روستائى در ايران است. در همه روستاهاى ايران يکنوع تعاون و هميارى در بيشتر مسائل مربوط به کشاورزى مخصوصاً در دامدارى وجود دارد.
سياه چادر
پوشش سقف سياه چادر ميان لُرها از موى سياه بز است که زنها آنها را بهصورت نوارهاى پارچهاى مىبافند. اين نوارها در جهتى بههم دوخته مىشوند که طول نوارها، طول پوشش چادر را تشکيل مىدهد. پوشش چادر کلفت و سنگين است. بافت آن بهصورت زرهى ساده است و بهصورت نسبتاً شل و باز، بافته مىشود ولى در اثر رطوبت، نخهاى آن منبسط مىگردد و بافت آن به اين شيوه فشردهتر مىشود. پوشش چادر در جهت طول آن به دو قسمت برابر تقسيم مىگردد، اين عمل براى آن است که حمل آن به وسيله يک جانور تا حدى آسان باشد. پوششهاى کهنه سياه چادر با هميارى همديگر تعمير مىگردد.
عرض نوارها از ۲۵ تا ۵۰ سانتىمتر است، عريضترين قسمت اين پوشش دو متر است. چادر معمولاً دوازده متر طول دارد. پوشش سياه چادر گاه عريضتر هم ممکن است باشد.
در حاشيه خارجى چادر قلابهائى وجود دارد که فاصله آنها از هم زياد است. ريسمانهائى که پوشش چادر را مىکشند، به اين قلابها متصل مىشوند.
در حاشيه داخلى دو قسمت چادر، يعنى آن دو قسمتى که بايد بههم متصل شوند و پوشش کامل چادر را تشکيل دهند، تخته نوارهاى باريکى (به عرض ۱۵ سانتىمتر) وجود دارد که خود آنها را سرکوچيل مىگويند. تعداد قلابها در حاشيه اين دو نوار باريک زياد است و تعداد آنها برابر مىباشد و هر قلابى از يک نوار در قلاب ديگر از نوار ديگر قرار مىگيرد. عملاً، اين دو قسمت چادر بهوسيله همين قلابها به يکديگر متصل مىشوند، يعنى هر قلابى از ميان قلاب ديگر مىگذرد و براى اينکه از آن خارج نشود، يک قطعه چوب کوچک از سوراخ قلابى که از قلاب ديگر گذشته است، قرار مىدهند. در هر يک از دو انتهاء اين سرکوچيل يک قلاب بزرگ و محکم نيز وجود دارد و طنابهائى که پوشش چادر را در جهت طولى آن مىکشند و محکم نگه مىدارند، به همين قلابها بسته مىشوند. طول هر دو سر کوچيل به يک اندازه است و هر دو نيز از ساير نوارهاى چادر کوتاهتر مىباشند. علت کوتاه بودن آن است که تنها دو بخش سقف چادر به يکديگر آويخته مىشوند، آزاد هستند و بهصورت پرده روى هم آويخته مىشوند که اين عمل از اهميت خاصى برخوردار است.
خط ميانى سقف چادر را ستونهائى بر دوش مىکشند که غالباً در رديفهاى سه تائى قرار دارند با اينحال پوششهاى طولانىترى به تعداد بيشترى ستون نياز دارند.