پینوشه ، اقدامات و تداوم قدرت

شيلى نيز همانند ساير کشورهاى آمريکاى لاتين قبل از هجوم اسپانيائى‌ها در قرن شانزدهم، مسکن و مأواى قبايل سرخ‌پوست و بومى به شمار مى‌رفت. چنانکه اين سرزمين از جمله مکان‌هائى است که بيشترين قبايل سرخ‌پوست را در خود جاى داده بود. از جمله اين قبايل مى‌توان از موارد زير نام برد.

Peuenehes،Poyas، Puelches،Alcalufes، Changos،Diaguitas، Chuiquittanes،Pieunches، Mapuches،Chonos، Uaganes،


در قرن هجدهم بخش اعظم زمين‌هاى خوب و حاصل‌خيز تحت مالکيت تعداد کمى از افراد و خانواده‌هاى قدرتمند که به عنوان فئودال‌هاى لُرد، حُکم مى‌راندند قرار داشت. لذا از اواخر اين قرن بود که آرزوى استقلال از اسپانيا در ميان مردم رشد يافت، چنان‌که در سال ۱۷۸۰ منجر به روياروئى استعمارگران اسپانيايى با شورشى گرديد که رهبرى آن به‌عهده يک اسپانيائى و دو فرانسوى و معروف به (The Three Antonies) بود که ناموفق ماند و اين سه تن از خاک شيلى اخراج گرديدند.


در ميان سال‌هاى ۱۸۱۴ تا ۱۸۱۷ حکومت ستم‌گرانه و مستبدانه اسپانيائى‌ها، شيليائى‌ها را وادار به ترک سرزمين مادرى خود نمود. در سال ۱۸۱۷ خوزه سن مارتين که آرژانتين را آزاد کرده بود، از طريق کوه‌هاى آند به همراه O'Higgins به عنوان معاون خود، اسپانيائى‌ها را در منطقه Chacabuco شکست دادند و در سال ۱۸۱۸ استقلال شيلى و متعاقب پيروزى مجدد بر ايشان در Maipu تأسيس جمهورى شيلى اعلام گرديد.


با به قدرت رسيدن سوسياليست‌ها به رهبرى دکتر سالوادور آلنده در سپتامبر ۱۹۷۰ که توانسته بود با ائتلافى مشهور به وحدت ملّى و متشکل از احزاب: جنبش اقدام براى وحدت ملى (MAPU)، حزب کمونيست (بزرگترين حزب کمونيست پس از احزاب کمونيست بريتانيا و فرانسه)، اقدام مردمى مستقل (ARI)، حزب سوسياليست و جناح چپ راديکال قدرت را در دست گيرد، به واسطه دکترين و تِز سوسياليستى خود مشتمل بر انحلال مجلس سنا و نمايندگان و جايگزينى مجلس خلق، ملّى کردن تمامى شرکت‌هاى عمده خارجى و بانک‌ها و نيز انجام اصطلاحات ارضى فراگير و در نهايت گسترش روابط صميمانه با کشورهاى کمونيست شامل ويتنام شمالي، کوبا و چين؛ از يک‌سو باعث بروز تنش‌هائى در جامعه شيلى گرديد و از سوى ديگر حساسيت‌هائى را در سطح منطقه‌اي، خاصه در چهارچوب جنگ سرد براى ايالات‌متحده پديد آورد تا آنکه با شکست دولت آلنده در انتخابات مارس ۱۹۷۳ در کسب اکثريت کرسى‌هاى کنگره، لوايح و طرح‌هاى دولت نيز با مخالفت‌هاى عمده مواجه گرديد و برخوردهاى خيابانى بين طرفداران و مخالفين دولت گسترش يافته، منجر به دخالت نيروهاى مسلح و کودتاى سپتامبر ۷۳ توسط ژنرال پينوشه و قتل سالوادور آلنده شد.


از جمله زمينه‌هاى اين حرکت آن بود که کشور در روزهاى قبل از کودتا در عمق بحران‌هاى سياسى و اقتصادى غيرقابل کنترل قرار داشت و دولت آلنده نيز علاوه بر آنکه مخالفان عمده‌اى در پيش روى داشت، از هيچ‌گونه نفوذى در ارتش برخوردار نبود و نيروئى براى دفاع از خود در مقابله با ارتش نيز به‌وجود نياورده‌ بود و عملاً دامنه حکومت وى به چند وزارت‌خانه و تعداد محدودى روزنامه و محافل حزبى و گروه‌هاى چپ ختم مى‌شد. در اين زمان کنگره منحل، تمامى فعاليت‌هاى سياسى متوقف و سانسور حاکم گرديد. هيئت حاکمه نظامى که خود را ريشه‌کَن کننده مارکسيم و سازنده شيلى جديد معرفى مى‌نمود، رهبر خود ژنرال اگوستينو پينوشه (GEN.Augustino Pinochet Ugarte) را در ژوئن ۱۹۷۴به عنوان رئيس عالى ستاد مشترک و در دسامبر همان سال به عنوان رئيس جمهور انتخاب کرد.


پينوشه سال‌هاى بعد در مصاحبه‌اى با روزنامه پراودا (اگوست ۱۹۹۲) درباره کودتاى سال ۱۹۷۳ اظهار داشت: ما تا آخرين لحظه صبر کرديم. کودتا براى من به عنوان يکى از تدابير نهائى محسوب مى‌گرديد، ولى اطرافيان آلنده سبب نگرانى شديد ما گرديده بودند زيرا هدف آنها ايجاد يک کوباى دوم در شيلى بود. لذا مسئوليت کودتا بر عهده ما نبود. توجه داشته باشيد که در شيلى حدود ۱۵ هزار چريک خارجى وجود داشت که از طرف ژنرال کوبائى Laguardia اعزام شده بودند؛ فردى که ابتدا از سوى فيدل کاسترو مدال افتخار دريافت کرد و بعدها به عنوان قاچاقچى مواد مخدر اعدام گرديد. مطمئناً سخنرانى سالوادور آلنده در مسکو و هنگامى که شيلى عملاً به صورت يکى از اقمار اتحاد جماهير شوروى درآمده و در کشور نيز کمبود شديد مواد غذائى و دارو به چشم مى‌خورد و شيلى به سوى فاجعه و فقر گام برمى‌داشت را بياد داريد. اين مسائل ما را به سوى عمل نظامى سوق داد.


کودتاى نظامى شيلى در نوع خود يکى از بدنام‌ترين کودتاها در آمريکاى لاتين است؛ زيرا با وضع خشونت بارى منجر به بمباران کاخ لاموندا (دفتر رياست جمهوري)، قتل رئيس جمهور منتخب و قانونى، که در خارج نيز محبوبيت داشت، گرديد و در مقطع کودتا نيز به شدت سرکوبگر و خشونت بار ظاهر شد، دليل وابستگى کودتا به آمريکا بود که باعث شد تا در چهارچوب جنگ سرد عملاً دو طرف درگير به صورت عوامل دو قطب قدرتمند جهانى در صحنه حضور يافته و به منازعه بپردازند. نظاميان با وجود خشونت در زمان کودتا در طول هفده سال حکومت خود تنها در قبال گروه‌هاى چپ و کمونيست اعمال خشونت کرده؛ لذا در طول اين مدت آمار ناپديد و يا کشته شدگان حدود ۲۵۰۰ نفر از سوى محافل بين‌المللى حقوق بشر اعلام گرديد. ايشان از سوى ديگر به تدريج از آمريکا فاصله گرفته، به‌گونه‌اى که در زمان رياست جمهورى جيمى کارتر در آمريکا زمزمه مخالفت دموکرات‌ها با پينوشه بالا گرفت و در سال‌هاى پايانى حکومت نظاميان علاوه بر تحريم تسليحاتى از سوى آمريکا، محدوديت‌هاى تجارى را نيز تحمل نمود.


نظاميان شيلى پس از کسب قدرت سعى در اصلاح اقتصاد نسبتاً دولتى شيلى نمودند. در اين راستا تغيير وضع اسفبار توزيع ارزان عمومى و رفع کمبودهاى ناهنجار مواد مصرفى بين مردم به صورت اولويت اول درآمد. در خلال حکومت هفده ساله نظاميان ابتدا بر روى رشد و سپس تدريجاً توسعه اقتصاد شيلى تمرکز شد و اقتصاد کشور عملاً از بنيان بازسازى گرديد. رشد اقتصادى شيلى با گذشت چهار سال از زمان کودتا سير صعودى تثبيت شده‌اى را کسب و با رکورد معدل سالانه ۵% حرکتى موفقيت‌آميز را به ثبت رسانيد. از آنجا که شيلى در دوران قبل از کودتا از نظر وابستگى به اقتصاد تک‌محصولى وضع بسيار بدى داشت و ۸۰% درآمد کشور را توليدات مس تشکيل مى‌داد؛ در دوره حکومت نظاميان اين وابستگى اقتصادى و نظام تک‌محصولى برچيده شد به طورى که در سال ۱۹۹۰ در زمان انتقال قدرت به حکومت منتخب مردم ميزان وابستگى مس به نسبت توليد ناخالص ملّى به حدود ۱۵% و به نسبت کل توليدات صادراتى به حدود ۳۷% کاهش يافت.