ناقرینگی‌های مغز

در نگاه نخست، دو نیمهٔ مغز آدمی همچون تصویر آینه‌ای یکدیگر به‌نظر می‌رسند، اما بررسی دقیق‌تر حاکی از وجود ناقرینگی‌های چند است. اندازه‌گیری‌های مغز در کالبد‌گشائی نشان می‌دهد که نیمکرهٔ چپ تقریباً همواره بزرگتر از نیمکرهٔ راست است. علاوه بر این، در نیمکرهٔ راست رشته‌های عصبی درازی که مناطق بسیار دور از هم مغز را به‌هم ارتباط می‌دهند فراوان است، حال آنکه در نیمکرهٔ چپ رشته‌های بسیار کوتاه‌تری فراوان است که ارتباط‌های بسیار زیادی را در یک منطقهٔ محدود میسر می‌کنند (هیلیگ - Hillige در ۱۹۹۳).


بیش از صد سال قبل در سال ۱۸۶۱ پل‌بروکا، پزشک فرانسوی، مغز بیماری را بررسی کرد که گویائی خود را از دست داده بود. بروکا در ناحیه‌ای از منطقهٔ پیشانی نیمکرهٔ چپ بیمار، درست بالای شیار جانبی، آسیبی را شناسائی کرد. این منطقه که در تولید گفتار نقش دارد اینک به‌ منطقهٔ بروکا شهرت یافته است (شکل تخصصی‌بودن کارکردها در قشر نیمکرهٔ چپ). تخریب منطقهٔ قرینهٔ آن در نیمکرهٔ راست معمولاً اختلالی در گویائی ایجاد نمی‌کند. مناطق درگیر در فهم گفتار و توان نوشتن و درک نوشتار نیز معمولاً در نیمکرهٔ چپ قرار دارند. به این ترتیب وقتی نیمکرهٔ چپ آدمی گرفتار سکته مغزی شود بیشتر احتمال اختلال گویائی می‌رود تا وقتی آسیب منحصر به نیمکرهٔ راست باشد. در معدودی از مردمان چپ‌دست گاهی مراکز گویائی در نیمکرهٔ راست قرار دارند، اما در اکثر چپ‌دستان نیز، نظیر راست‌دستان، مرکز کارکردهای زبانی در نیمکرهٔ چپ است.


هرچند مدت‌ها پیش نقش نیمکرهٔ چپ در زبان شناخته شده بود لیکن بررسی دربارهٔ نقش مستقل هریک از دو نیمکره در عملکردهای زبان به‌تازگی میسر شده است. در افراد سالم، مغز به‌صورت کل یکپارچه‌ای عمل می‌کند، به این معنی که اطلاعات هر نیمکره فوراً از راه نوار پهنی از رشته‌های عصبی ارتباطی به‌نام جسم پینه‌ای (Corpus Callosum) به نیمکرهٔ دیگر منتقل می‌شود. در برخی انواع صرع این پل ارتباطی مشکل‌آفرین می‌شود، به این معنی که حملهٔ صرعی یک نیمکره از جسم پینه‌ای می‌گذرد و در نیمکرهٔ دیگر انبوهی از نورون‌ها را به شلیک عصبی وامی‌دارد. برای جلوگیری از این گسترش حمله در برخی موارد شدید صرع، جراحان مغز جسم پینه‌ای را قطع کرده‌اند. این جراحی در برخی از موارد موفقیت‌آمیز بوده و منجر به کاهش حمله‌هاث صرعی شده است، و علاوه بر این، اثرات نامطلوب جانبی هم نداشته است، به این معنی که عملکرد روزمرهٔ افراد جراحی شده به‌خوبی مردمانی بوده که نیمکره‌هایشان به‌هم اتصال دارند. فقط با آزمون‌های بسیار اختصاصی توانسته‌اند تأثیر جداسازی دو نیمکره را بر کارکردهای ذهنی تعیین کنند. برای فهم آزمایش‌هائی که می‌خواهیم توضیح دهیم به کمی اطلاعات زمینه‌ساز نیاز هست.


عصب‌های حرکتی هنگام بیرون آمدن از مغز به نیمهٔ مقابل بدن می‌روند چنانکه نیمکره چپ، سمت راست بدن و نیمکره راست، سمت چپ بدن را اداره می‌کند. این مطلب را نیز می‌دانیم که منطقهٔ تولید گفتار (منطقهٔ بروکا) در نیمکرهٔ چپ قرار دارد. وقتی چشم‌ها مستقیماً به روبه‌رو تثبیت شود تصویرهای سمت چپ نقطهٔ تثبیت از هر دو چشم به نیمهٔ راست مغز، و تصویرهای سمت راست نقطهٔ تثبیت به نیمهٔ چپ مغز می‌روند (شکل درون‌داده‌های حسی به دو نیمکره). به این ترتیب هر نیمکره، نیمه‌ای از میدان بینائی را می‌بیند که ”دستش“ در آن کار می‌کند: نیمکرهٔ چپ، دست راست را در میدان بینائی راست می‌بیند. در مغزهای سالم محرک‌های وارد به‌هر نیمکره، به‌سرعت از راه جسم پینه‌ای به نیمکرهٔ دیگر می‌روند و درنتیجه مغز به‌صورت یک واحد عمل می‌کند. اینک ببینیم با قطع جسم پینه‌ای (ایجاد مخ دوپاره) طوری که نیمکره‌ها نتوانند مبادلهٔ پیام کنند چه روی می‌دهد.


درون‌داده‌های حسی به دو نیمکره
درون‌داده‌های حسی به دو نیمکره


هرگاه مستقیم به روبه‌رو چشم بدوزیم، محرک‌های واقع در سمت چپ نقطه‌ٔ تثبیت، به نیمکرهٔ راست و محرک‌های سمت راست نقطهٔ تثبیت، به نیمکرهٔ چپ می‌روند. نیمکرهٔ چپ حرکات دست راست، و نیمکرهٔ راست حرکات دست چپ را اداره می‌کند. درون‌دادهای شنیداری نیز عمدتاً تقاطع می‌کنند اما برخی صداها در همان نیمکره‌ای بازنمائی می‌شوند که گوش ثبت‌کننده قرار دارد. نیمکرهٔ چپ ادارهٔ گفتار و نوشتار و محاسبات ریاضی را برعهده دارد. نیمکرهٔ راست فقط زبان ساده را درمی‌یابد و توان اصلی آن در بازساخت فضائی و ادراک طرح‌ها است.