آفتاب

وصیت یک شهید درباره آخرین عکسش

وصیت یک شهید درباره آخرین عکسش

همسر یک شهید گفت:در مدت زمانی که فرزندمان به دنیا آمده بود، ایشان چند بار برای مرخصی به تهران بازگشت. در جریان یکی از این مرخصی‌ها، از ایشان درخواست کردم که تعدادی عکس با بچه‌مان بگیرد اما اصلا قبول نکرد.

به گزارش ایسنا به نقل از، روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه ۸ و فرهنگسرای گلستان، یکصد و سی و هفتمین نشست «در کوی نیکنامان» با حضور خانواده‌های معزز شهیدان احمد اوریات و رضا کشوری‌پسند، صبح امروز  پنجشنبه در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.

در ابتدای این برنامه، حجت‌الاسلام و المسلمین وحیدی صحبت کرد و ضمن اشاره به رفتار مادر و فرزند گفت: گاهی اوقات می‌بینید که مادری، فرزندش را تنبیه می‌کند اما وقتی به بطن آن موضوع توجه می‌کنید می‌بینید که این تنبیه همانند در آغوش گرفتن او است و از روی مهربانی است. رابطه خداوند با بندگان نیز همین‌گونه است. بدین معنی که خداوند مهربان است اما این مهربانی چهره‌های مختلفی دارد. در یک جا، بنده را نوازش می‌کند و به او نعمت عطا می‌کند و در جایی دیگر او را تنبیه می‌کند. یکی از این تنبیه‌ها فقر است و دیگری بیماری‌های صعب‌العلاج است.

وی خاطرنشان کرد: باید دقت داشت که بنده واقعی کسی است که در هر مرحله شکرگزار خداوند باشد و در هر جا او را ببیند. همان‌طور که فرزند را خداوند هدیه می‌کند، خود او هم می‌تواند او را مجددا از ما بگیرد. امام حسین علیه‌السلام در تمام مراحل خداوند را شکر می‌کرد و می‌گفت که من تسلیم امر تو هستم چرا که غیر از تو هیچ کسی شایسته عبادت نیست.


در بخش دیگر این برنامه همسر شهید اوریات در سخنانی بیان کرد: همسرم در سال ۱۳۶۵ و در عملیات کربلای ۸ به شهادت رسید. از ایشان یک فرزند به یادگار مانده است که اکنون ۳۲ ساله است. وقتی که احمد به شهادت رسید، پسرم ۹ ماه بود. او همیشه می‌گوید که هیچ وقت پدرم را نفهمیدم اما وجودش را در تک‌تک کارها و اعمالم احساس می‌کنم. خود من هم این‌گونه هستم، همیشه در تمام سختی‌ها و خوش‌حالی‌ها، حضور احمد را در کنارم احساس می‌کنم. ما نباید هیچ وقت شهدا را فراموش کنیم. فرزندان ما باید بدانند که چه کسانی برای آرامش امروز آنان، جانشان را فدا کردند. این که امروز می‌توانیم سرمان را بالا می‌گیریم، از صدقه سر شهدا است.


وی یادآور شد: باید بگویم که شهدا تصمیم خود را گرفته بودند و نیاز نبود از کسی اجازه بگیرند. شهدا توسط کس دیگری انتخاب می‌شوند و ما در این بین نقشی نداریم. خاطرم هست قبل از این که ایشان برای آخرین بار به جبهه برود، مرخصی آمده بود. نیمه شب، ناگهان دیدم در اتاق نیست. کنجکاو شدم که بدانم کجاست که ناگهان دیدم در پشت‌بام مشغول دعا کردن است. از او دلیل این کار را پرسیدم و گفت که در عالم رویا دیدم که تمام آسمان نام من را صدا می‌زدند. همان‌جا بود که فهمیدم این آخرین دیدار است و بازگشتی در کار نیست.


این همسر شهید، خاطره‌ دیگری روایت کرد:در مدت زمانی که فرزندمان به دنیا آمده بود، ایشان چند بار برای مرخصی به تهران بازگشت. در جریان یکی از این مرخصی‌ها، از ایشان درخواست کردم که تعدادی عکس با بچه‌مان بگیرد اما اصلا قبول نکرد. یک حلقه ۳۶ تایی عکس گرفته شد بدون آن که ایشان در کنار فرزندش ایستاده باشد. جالب است که ایشان در آخرین وصیت خود به یکی از بستگان، سفارش کرده بود که آخرین عکسش را بعد از شهادت در کنار فرزندش بگیرند. ما هم براساس وصیت ایشان عمل کردیم و آخرین عکس ایشان قبل از تدفین، در کنار فرزندش گرفته شد؛ پدر شهید در کنار نوزادی ۹ ماهه.
انتهای پیام

کد N2069727

وبگردی