به گزارش خبرنگار آفتاب، در هفته ی کتاب و کتابخانی نشستی با محوریت داستان خوانی با حضور سروش صحت ( فیلم نامه نویس و فیلمساز) و مهام میقانی (نویسنده) در شهرکتاب پاسدارن واقع در بوستان دوم انجام شد. شهر کتابی که به تازگی در این محل بر پا شده، خانه ای قدیمی و دو طبقه با حیاطی بسیار با صفا که کافه ای هم برای پذیرایی از دوستداران کتاب دارد. جایی دنج برای جمع شدن و تبادل نظر درباره ی خوانده ها و شنیده های گذشته و حال. این خانه ی قدیمی و شهر کتاب کنونی روز بیستم آبان ماه پر شده بود از کتاب خوانانی که هم زمان هم به موسیقی علاقه دارند و هم به صنایع دستی، شهر کتاب بوستان دوم پر است از همه اینها. برنامه در حالی آغاز شد که در طبقه دوم شهر کتاب حتی یک جای خالی هم برای نشستن باقی نمانده بود. برنامه با داستان خوانی سروش صحت آغاز شد. عنوان داستان «گم شدن من و مسعود فراستی در بیابان» بود. داستانی کمیک از روایتِ حضور یک فیلمساز و یک منتقد دو آتشه که هیچ فیلمسازی دل ِ خوشی از او ندارد. داستانی که آخرش یک جورهایی سورئال تمام میشود و خواننده را همچنان که میخنداند در ابهام فرو میبرد تا نداند دست آخر چه شد.
داستانِ دوم داستانِ مهام میقانی بود. «مرگ فخرالدین در سیدخندان»، داستانی کمیک که البته یک جورهایی به مرگ ِ تراژیک قهرمان داستان میانجامد.
در ادامه، جلسه با داستانی دیگر از سروش صحت همراه بود. داستانی پر حس از روایت شکافی که همواره بین نسلها، پدر و پسرها بوده و هست. حکایت همیشگی مهر و فاصلهای گریزناپذیر میان پدران و پسران، این چرخه که همواره به شکلی تسلسلوار ادامه دارد. در انتهای جلسه سروش صحت و مهام میقانی به پرسشهای حاضران در خصوص داستان و داستاننویسی پاسخ گفتند.
در ادامه به برخی از پرسش و پاسخها میپردازیم:
- تفاوت ساختار داستان کوتاه، رمان و داستان بلند در چیست ؟ (مهام میقانی) فرق بزرگی دارند. اول از همه در حجم اثر ادبی است. به نظر داستان کوتاه آسانتر میآید اما اینطور نیست! ابتدا رمان را داشتیم بعد داستان کوتاه و این خودش نشان دهنده این است که داستان کوتاه یک پدیده دنیای مدرن است. داستان کوتاه مقطعی از زندگی است. بین رمانها و داستان کوتاهها نوولها هستند. که یک قهرمان و ضد قهرمان دارد. رمان متنی است که میتواند شخصیتها و قهرمانهای زیادی داشته باشد.
سروش صحت در پاسخ به شرح تفاوت جُستار با داستان کوتاه گفت: جُستار مثل مقاله است، جُستار ادبی، نانفیکشن یا ناداستان، مثلا آمدنم به شهر کتاب را داستان میکنم و در آن پر از واقعیت است اما دراماتیک هم شده. این میشود جستار ادبی مثلا سنگی بر گور جلال هم میتواند مثالی از آن باشد. البته خوب است بدانید نامه هم یک جستار ادبیست.
مهام میقانی در پاسخ به یکی از حضار درباره تفاوت حال و هوای بین داستاننویسی و فیلمنامهنویسی گفت: به نظر من تفاوتشان شاید در تنوع همزیستیشان با مردم باشد. یک داستاننویس معمولا خیلی آدم تنهاتریست. تفاوتشان به نظرم در بعد اجتماعی مسئله نهفته است.
سروش صحت اما در پاسخ به این سوال نظر متفاوتی داشت: من نظرم متفاوت است. ببین ما خیلی داستان نویسهایی داشتیم که اتفاقا آدمهای بسیار اجتماعی بودند. یک فیلم نامه نویس خیلی باید حواسش به ابعاد مختلف باشد، اینکه دارد برای کجا مینویسد؟ برای یک برنامه تلویزیونی، محرم، نوروز، برنامه یا جدی مینویسد؟ چقدر بودجه برای گسترش داستانش میخواهد؟ برای سینما اگر کار کند باز هم کارش از تلویزیون متفاوت میشود. برای یک فیلم سینمایی حداقل باید یکی دو میلیارد هزینه شود و تهیه کننده باید این هزینهها را تقبل کند. یک رماننویس یا داستاننویس به این مطالب فکر نمیکند نباید نگران پول و مخاطب باشد، میتواند به خودش نزدیکتر باشد. برای تلویزیون و سینما بازه زمانی در نظر گرفته میشود یک رمان شاید نوشتنش دهها سال طول بکشد. برای همین فکر میکنم این نیست که داستاننویس لزوما تنها است. ژان پُل سارتر به شدت آدم اجتماعی بوده، همیشه به مهمانی میرفته و دور و برش پر بوده از دوست و رفیق..
- آیا رمان نویس میتواند فیلمنامهنویس هم باشد؟
سروش صحت: جواب مشخصی ندارم ، بعضیها در هردو کار موفق بودند یا برعکس. گلشیری فیلم نامه نویس خوبی بود و مارکز هم فیلم نامه نوشته اما در رمان خیلی قویتر بوده است.
- به نظر شما چرا ادبیات داستانی غرب اینقدر غنیتر است نسبت به ما؟ مثلا کارهای کوندرا یا بورخس که اینقدر هم به لحاظ فرم و هم لحاظ محتوا قوی هستند. من فکر میکنم ادبیات ما آن توان لازم را ندارد، به نظر شما این طور نیست؟
مهام میقانی: ببینید این مقایسه شما که بهترینهای جهان را در زمینه ادبیات داستانی با صد سال داستان نویسی ایران مقایسه میکنید مثل این میماند که دو کشتی گیر را در دو وزن متفاوت با هم مقایسه کنید. قبل از انقلاب، شصت و پنج درصد مردم حتی اسمشان را هم نمیتوانستند امضا کنند. سابقه کار داشتن ما با کاغذ و قلم خیلی کمتراست و دیگری حاصل سابقه مدنیت آنها است. پس از این جهت هم با نحوه زندگیمان چیزی بیشتر از این نمیتوانستیم داشته باشیم و دیگری هم مسئله سانسور است این باعث میشود نتوان خود واقعی را بروز داد. دیگری تجربه زیسته است، نوشتن نیاز به تجربههای زیادی از زندگی دارد. زندگی ملال آور و کم حادثه قدرت نوشتن را کم میکند.
سروش صحت در انتها و در پاسخ به این سوال که به قول اصفهانیها هر چیزی خُوبش خوبهست، گفت: من فکر میکنم در طول همه ادوار تاریخی هر چیزی خوبش بوده، بدش هم بوده، متوسطش هم بوده. متوسطش حالا از همه بیشتر بوده و خوبها انگشت شمار و به هر حال این مهم است که الان این روند نوشتن را ادامه دهیم.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است