آفتاب

بلای وحشتناکی که مرد شیطان صفت سر زن 36 ساله آورد

بلای وحشتناکی که مرد شیطان صفت سر زن 36 ساله آورد

بلای وحشتناکی که مرد شیطان صفت سر زن 36 ساله آورد | زینت که در آستانه مرگ نجات یافته بود از اینکه دیگر به زندان شیطان بازنمی گردد خوشحال است.

به نقل از رکنا، زن 36 ساله ای در بیرمنگام به جرم دیدن خانواده اش توسط شوهر بددل و شکاکی که داشت ،مورد ضرب و شتم و آسیب های شدیدی قرار گرفت.
طبق گفته های زینت او از سال 2000 تا 2016 در خانه خود زندانی بود و اجازه نداشت حتی از پنجره به بیرون نگاهی بندازد و تنها تفریحی که داشت، استفاده از تلویزیون بی صدا بود.
وی در مقابل پلیس گفت: سال ها حسرت دیدن خانواده و حتی محیط بیرون را داشتم اما از ترس جرات بروز ناراحتی ام را از این قضیه نداشتم، به دلیل اینکه شوهرم بارها وقتی شکایت از زندانی شدنم را در خانه کرده بودم مرا با کمربند مورد ضرب و شتم قرار داده بود، به طوری که تا مدت ها چشمانم از شدت درد و تورم قادر به باز شدن نبود و فقط با لمس کردن اجسام می توانستم تشخیص بدهم در کجا هستم .
زینت در ادامه گفت: عزیز شوهرم ، خیلی شکاک بود و از اول ازدواج این قضیه را متوجه شده بودم اما به خاطر علاقه ای که به او داشتم سکوت می کردم، او حتی اجازه نمی داد که من لباس هایم را وقتی شستم در حیاط آویزان کنم و می گفت: در خانه لباس هایت را پهن کن و لباس های شخصی ات را زیر مبل بگذار تا جلوی چشمان من نباشد و با حرارت خانه خشک شود.
او در ادامه افزود: شاید قابل باور نباشد اما من هیچ وقت اجازه استفاده از وسایل آرایشی و بهداشتی را نداشتم و عزیز معتقد بود مردان با دیدن من تحریک می شوند و من حق ندارم حتی برای خودش هم دلبری کنم و باید در خانه از لباس های پوشیده و جوراب استفاده کنم.
او جدیدا بین در ورودی خانه یک شئ شبیه به سنسور گذاشته بود تا اگر من حتی دزدکی به بیرون خانه می روم و او سرکار است متوجه رفت و آمد های من شود.
روزی که من دیگر از کارهای او خسته شده بودم قصد داشتم فرار کنم و به خانه پدرم پناه بیاورم ، او خیلی زود متوجه شد و وقتی که من به حیاط رفته بودم خیلی ناگهانی وارد خانه شد.
بارها با خودم تکرار می کردم که چه اشتباهی کردم، اما دیگر دیر شده بود و عزیز مرا از موهایم گرفته بود و کشان کشان به روی پله ها تا در ورودی به زمین می کوبید .
وقتی که از من توضیح و علت فرارم را پرسید توانایی حرف زدن نداشتم و این کارم او را بیشتر وحشی کرد که باعث شد با صندلی فلزی به روی زانو و بدنم بکوبد و با دمبل به سر و بینی من پی در پی ضربه بزند، به طوری که احساس کردم روح از تنم خارج شد.
وقتی به هوش آمدم متوجه شدم یک پزشک کنارم است و در حین بستن سر و صورتم با تاسف به من نگاه می کند.
وقتی به او پرخاش کردم و گفتم برای من دلسوزی نکن او گفت: من وقتی تو را دیدم به صورت پنهانی با پلیس تماس گرفتم و گزارش این جنایت شوهرت را دادم، مطمئن باش به زودی می آیند و او را دستگیر می کنند.
پلیس وقتی به داخل خانه آمد عزیز را دید که از ترس قصد فرار داشت اما خوشبختانه توسط ماموران دستگیر شد.
عزیز رحمان در بازجویی گفت : از وقتی که کودک بودم این رفتار های پدرم را با مادرم دیده بودم که همیشه مادرم صورت و بدنش کبود و خونی بود، این رفتار از بچگی در من مانده بود و مثل یک عادت شده بود که حتی ازدواج هم کردم با زینت این رفتار ها را انجام دادم اما پشیمان نیستم ، این رفتار یکی از خصلت های من بود و زینت وقتی با من ازدواج کرد مجبور به تحمل بود.
پلیس پس از ثبت بازجویی ها و لیست جراحت های زینت، عزیز را به دادگاه فرستاد و هیئت منصفه بیرمنگام او را به 3 سال و 9 ماه زندان محکوم کرد.
http://www.aftabir.com
کد N1899230

وبگردی